به گزارش کندو نیوز، این منتقد در صفحه اجتماعی خود نوشت: من یکی از تماشاگرانی هستم که فریب تبلیغات کارگردان فیلم «آشغالهای دوستداشتنی» را خوردم و بلیطش را خریدم و الان خیلی پشیمانم.
این همه مظلومنمایی برای فیلم کهنهای بود که هیچ نکته جذابی نداشت. کاش فیلم توقیف نمیشد تا میفهمیدیم در جریان عادی اکران چند نفر خریدار پیدا میکند. احتمال میدهم آقای کارگردان پس از انتخابات هشتادوهشت به این فکر افتاده که چطور از این نمد برای خودش کلاهی ببافد. به این نتیجه رسیده که دست یکی از شخصیتهایش دستبند سبز ببندد و چند ثانیهای از جلوی دوربین عبورش بدهد. بعد هم جار بزند که من ناگفتههای تاریخ ایران را فاش کردهام.
در سینمایی که من فیلم را دیدم مردم، در لحظات مثلا حسی فیلم به منطق کودکانهاش میخندیدند. مخصوصا به این ایده مسخره که قاب عکسها باهم حرف میزنند. اینکه پیرزن با عکسها درون قاب حرف بزند حداقل منطقی دارد؛ ولی اینکه قاب عکسها باهم احوالپرسی کنند و کارشان به شلیک گلوله و ماچ و بوسه برسد واقعا خندهدار است.
فیلم میتوانست در دقیقه دهم بدون هیچ گرهافکنی و گرهگشایی به پایان برسد. هشتاد دقیقه بعد صحبتهای بیارزشی است که هر روز مشابهش را در تاکسی و صف نانوایی میشنویم. پیرزنی که فکر میکند ماموران اطلاعاتی او را به خاطر عکسها و کتابهایش دستگیر میکنند، باید سادهلوحترین شخصیت سینمای ایران لقب بگیرد. بدتر از همه اینکه کارگردان خودش از سانسور و ممیزی حمایت میکند؛ یعنی از پیرزنی حمایت میکند که به شدت از سانسور و شنود وحشت دارد و حاضر است عکس برادرش را هم داخل سطل آشغال بیندازد.
شوخیهای اکبر عبدی از دنیای سینمای دهنمکی وارد فیلم شده است. دلقکبازی خوانندههای ماهوارهای که با منیر خانم حرف میزنند هم من را یاد برنامه عموپورنگ انداخت. حدس میزنم به این فیلم بیخاصیت و خنثی به خاطر کیفیت پایینش این همه سال مجوز ندادهاند. اگر قرار به لغو توقیف باشد فیلم «گزارش یک جشن» حاتمیکیا اولویت بیشتری دارد برای دیدهشدن.
احسان رحیم زاده
انتهای پیام/#