به گزارش کندونیوز، «محمد جان همه چی حله؟ همه چی چک شده دیگه؟» اینها اولین جملاتی است که از احسان علیخانی در پشتصحنه «عصر جدید» میشنوید، وقتی همه در تکاپوی اجرایی هستند که بهصورت «معلق» مابین زمین و آسمان قرار است انجام شود.
اینجا پشتصحنه «عصر جدید» است؛ برنامهای که این روزها عنوان پربینندهترین برنامههای تلویزیونی را به خود اختصاص داده است و البته در ابتدای پخش به دلیل کپی ساختاری از «آمریکاز گات تلنت» با حاشیهها و انتقادهای فراوانی مواجه بود، اما از همان ابتدا هم موردتوجه مخاطب قرار گرفت و هر یک از شرکتکنندهها همچون یک ستاره و حتی سلبریتی به شهرت رسیده و به قول خودشان زندگیشان به قبل و بعد از حضور در «عصر جدید» تقسیم شد.
حالا بعد از پخش دو فصل که این برنامه دوساله شده است شاید برای بسیاری جذاب و کنجکاوی برانگیز باشد که بدانند در پشتصحنه هنرنمایی ستارههایی که ضربدرهای سفید و قرمز از داوران میگیرند و مربیانی که گاه در حد چند ثانیه واکنشها و ری اکشنهای هیجانی یا حتی عصبی آنها را در قاب تلویزیون میبینیم چه میگذرد.
چقدر از این ماجراها جوسازی و برای جذابیتهای برنامه است و چقدر برآمده از اتفاقات واقعی است؟ یا چقدر از شوخیها و دعواهای داوران برای هیجان مسابقه است یا اصلاً نقش مربیان عصر جدید در کشف و پرورش استعدادها چقدر است؟ و اصلاً لوکیشن یک برنامه حدوداً ۳۰۰ نفرِ که فقط تیم نویسندگانش به ۱۲ نفر میرسند، چه مختصاتی دارد؟
آمبولانس، تبسنجی و ورود...
برای پیدا کردن پاسخ همین سؤالات و دانستن آنچه در پشتصحنه «عصر جدید» میگذرد یک روز عصر به لوکیشن برنامه میرویم که در ورزشگاه آرارات واقعشده است. ساعت از ۶ عصر گذشته است که جلوی در لوکیشن میرسیم. کنار در کوچک سبزرنگ لوکیشن، آمبولانس اولین چیزی است که نظرتان را جلب میکند. ماشینی که میفهمید روزهای تمرین و ضبط از ساعت ۱۴ اینجاست تا به تبسنجی و چکاپ اکسیژن خون افرادی بپردازد که به این لوکیشن وارد میشوند.
شاید در منزل فکر کنید یک اجرا چندان هم هیجانانگیز نبود اما اینجا همه یکباره دست میزنند یا واکنشهای هیجانی نشان میدهند، درحالیکه کسی هم نیست که هدایت یا کارگردانیشان کند. اصلاً در این شرایط کرونایی که هیچ دوربینی هم اینجا نیست، هرکس هر صحنهای که برایش جذاب است دست میزند و شرکتکننده یا گروه رقیب خود را تشویق میکند از در که وارد میشوید همان ورودی یک نفر اسمتان را با لیست آفیش چک میکند. وقتی میفهمد خبرنگارم مجوز حمل موبایل، پروتکلهای بهداشتی و سایر موارد حل میشود و میتوانم وارد شوم.
به یکراه پله میرسم و از آن بالا میروم، اینجا شبیه همان قسمتی است که در مرحله «راستی آزمایی» هرکسی به مرحله بعد راه مییافت و یا رد میشد با شوق یا غم این پلهها را پایین میآمد. بخشی از لوکیشن را طی میکنم و اولین استودیویی که میرسم محلی است که شرکتکنندهها میتوانند اجرای یکدیگر را تماشا کنند.
به این فضا «گراندهال» میگویند و شرکتکنندهها از طریق ویدئووال اجراها را پیگیری میکنند؛ صفحهنمایش بزرگی که هم تصویر و همصدایش شمارا بیشتر از الایدیهای خانگی تحت تأثیر قرار میدهد و چند برابر بزرگتر و پرشکوهتر جلوه میکند و برای همین است که شاید در منزل فکر کنید اجرا چندان هم هیجانانگیز نبود اما اینجا همه یکباره دست میزنند یا واکنشهای هیجانی نشان میدهند، درحالیکه کسی هم نیست که هدایت یا کارگردانیشان کند و اصلاً در این شرایط کرونایی که هیچ دوربینی هم اینجا نیست که از پشتصحنه تصویربرداری کند، هرکس هر صحنهای که برایش جذاب است دست میزند و شرکتکننده یا گروه رقیب خود را تشویق میکند.
پیش از کرونا البته دوربینهایی بود که اتفاقات پشتصحنه را هم ضبط میکرد و یکی از آن اتفاقات هیجانها و دست به دعا برداشتنهای خانوادهها و همراهان بود. حالا این روزها حتی خانوادهها هم از حضور در این لوکیشن منع شدهاند.
شرکتکنندهها روی نیمکتهایی مقابل ویدئو وال نشستهاند. مربیان هم دررفت و آمد هستند مربیان مختلف مثل بهرام عظیمی که بیشتر او را با عنوان کاریکاتوریست و انیماتور و کارگردان پویانماییهایی چون «تهران ۱۵۰۰» میشناسیم یا حمیدرضا ترکاشوند در حوزه موسیقی، سعید فتحی روشن مربی شعبدهبازی، محمد زارع در حوزه حرکات آکروباتیک و سیرک، روزبه معینی و دیگران. میروند میآیند و گاه با شرکتکنندهها گفتگو میکنند. شرکتکنندهها شامل شعبدهبازان، یک خواننده و چندنفری دیگر میشوند. محمد بازو پیشه جوان شیرازی کوتاهقامت نیز قرار است اجرایی داشته باشد.
آمادهسازی برای اجرایی معلق بین زمین و آسمان
پیش از اجرای او، محمد زارع میرود تا همهچیز را یکبار دیگر چک کند. زارع همانقدر که در برنامه اهل سکوت است در استودیو هم انگار با نگاهش حرف میزند. بااینحال در پشتصحنه میفهمید آنقدر موفقیت شرکتکنندهها برایش مهم است که برای برخی حتی به خانههایشان رفته و برای همفکری بیشتر، شبی را هم با آنها سپری کرده است.
زارع میرود تا استودیو را آماده کند و با پایان این آمادهسازی است که احسان علیخانی میپرسد: «محمد جان همه چی حله؟» شوخی و جدی جملاتی میگوید که بتواند از امنیت فضا برای بازی و حرکت در میان زمین و آسمان اطمینان حاصل کند جملاتی که بین خودش و محمد زارع ردوبدل میشود و بعدازآن اجرا شروع میشود.
محمد بازو پیشه با شروع موسیقی به صحنه وارد میشود؛ شرکتکننده کوتاهقامتی که در اجرای اول توانست با قصهای که با حرکات ریسکپذیر همراه کرد، داوران را به هیجان بیاورد. او این بار با گریم و لباس متفاوتی ظاهر شد گریمی که برای لحظهای پیتر دینکلیج بازیگر سینمای جهان را برای برخی تداعی کرد.
با شروع اجرای بازو پیشه، همه محو این اجرا میشوند مربیانی مثل فتحی روشن یا باقی هم اجراها را کامل میبینند. تقریباً همه ماسک دارند، چندی پیش هم اعلام شد که ماسک در «عصر جدید» اجباری است. اکثراً هم ماسکهایی با طرح «عصر جدید» که رنگی است و لوگو دارد. ماسکهای یکرنگ، لباسهای یکشکل، نظم کاری و از همه مهمتر پروتکلهای بهداشتی آنقدر رعایت میشود که بهنوبه خود میتواند شمایلی از یک پرستیژ کار جمعی در شرایط کرونایی باشد. این پرستیژ البته چندان هم بیسابقه نیست و در پشتصحنه «ماهعسل» هم میتوانستید نمونهای از این نظم و رعایت در جزئیات و دیسیپلین را ببینید.
اینجا کسی بدون هماهنگی مصاحبه نمیکند
حالا نوبت به یکی از استعدادهای حوزه خوانندگی میرسد. همزمان با اجرای او سراغ سعید فتحی روشن میروم تا با او گفتگو کنم. یک نمونه از پروتکلها در پشتصحنه این مسابقه به همین «مصاحبهها» مربوط میشود و تا وقتی هماهنگیهای لازم انجام نشود هیچکس حاضر به مصاحبه نیست. امیرحسین بزرگزادگان مدیر رسانه و تبلیغات «عصر جدید» و عضو گروه کارگردانی، مسئولیت این هماهنگیها را بر عهده دارد تا اولین مصاحبه انجام شود.
بعد از این هماهنگیها، فتحی روشن شعبدهباز و منتالیست مقابلم قرار میگیرد و همین تخصص ذهنخوانی او باعث میشود دائم فکر کنم، قرار است مرا غافلگیر کند یا مثلاً ذهنم را بخواند و بگوید بهجای سؤالی که پرسیدی میخواستی فلان سؤال را بپرسی و یا بهجای تأیید و تکذیبی که کردی چنین جملهای در ذهنت بود!
بااینحال مصاحبه به شکل روتین و عادی پیش میرود بدون هیچ کفتری که از وسط گفتگویمان دربیاید یا اتفاق دیگری که یک باره سبز شود!
فتحی روشن در پاسخ به اینکه چرا باقی اجراهای شعبده نتوانستند بهاندازه او غافلگیرکننده باشند، میگوید: من خودم سعی کردم اجرایم در عصر جدید را با هر اجرای دیگری تفکیک کنم اما خیلی از شعبدهبازها که مثلاً به ارگانهای دولتی دعوت میشوند وقتی در آنجا توسط هزار یا دو هزار نفر تشویق میشوند همان مدل را میخواهند اینجا پیاده کنند و فکر میکنند آن اجرای درجهیک اینجا هم کاربرد دارد. درحالیکه اجرا در عصر جدید باید فضای جدیدی داشته باشد.
اجراهای کلاسیک شعبده را شکستم
وی اضافه میکند: شعبدهبازی که با چند المان و وسیله کار میکند بدون اینکه هیچ ارتباط یا داستانی بین این وسیلهها پیوند دهد هر بخش از اجرای خود را انجام میدهد و با همان سبککاری کلاسیک پیش میرود. درحالیکه خود من به دلیل پیشینه تئاتریام سعی کردهام قصهای را در اجرایم روایت کنم و ساختار کلاسیک را بشکنم و برای همین است که بهجای آن لباسهای کلاسیک یا کتوشلوارهای معمول با حوله یا لباس زندانی روی صحنه رفتم.
دارد توضیح میدهد که از ۱۲ سالگی منتال یا «ذهنخوانی» را انتخاب کرده است که حین گفتگویمان ساعتش را نگاه میکند. خیلی محترمانه عذرخواهی میکند و میگوید شعبدهبازی که مربیاش است اجرا دارد و میخواهد بعد از اجرا گفتگو را ادامه دهیم. خیلی سریع خود را به اجرای شاهرخ شعبدهبازی میرساند که کارهای شعبدهاش روی آنتن رفت و مهمترین بخش اجرایش بلند شدن از روی صندلی و معلق ماندن در هوا بود!
حالا بهرام عظیمی را میبینم و میتوانم دقایقی هم با او گفتگو کنم. تحلیل داوران در حین ضبط برنامه روی اجرای قبلی انگار زیر صدای مصاحبه ماست. خودش پیشنهاد میدهد از استودیو خارج شویم تا این زیر صدا در رکورد مصاحبه مانع از فهم درست گفتگو نشود.
در فضای آزاد هنوز هم ماسک روی صورت دارد. علیرغم اینکه دو بچهگربه در مقابلم به شکل بازیگوشانه ای باهم بازی میکنند و حتی به جنگ میرسند اما عظیمی آنقدر پرحرارت و باانرژی درباره «عصر جدید» و شرکتکنندههایش حرف میزند که نمیگذارد ذهن جای دیگری پرتاب شود.
ماجراهایی که فشار مربیان را هم بالا و پایین میکند
میپرسم اینهمه علاقه به موفقیت بچههایی که آخرش همه پیروزی و شهرتش به نام همانها تمام میشود برای چیست؟ خیلی قاطع که انگار این سؤال برایش عجیب باشد میگوید «ما مثل مربی فوتبال هستیم، مگر میشود مربی فوتبال بدش بیاید که تیمش ببرد.»
ادامه میدهد: بارها شده است همراه با تمرینها یا نتیجهای که یک شرکتکننده میگیرد فشار ما هم بالا رفته است یا با استرس و فشار کاری او قند ما پایین افتاده است. شرکتکنندهای داشتهایم که از ۱۲ ظهر تا ۴ صبح فقط با او تمرین کردهایم تا ایراداتش رفع شود.
به نقش احسان علیخانی در تمام این پروسه اشاره میکند که همیشه و در همه مراحل حضور دارد و میگوید: احسان علیخانی در بسیاری از تمرینها حضور مییابد تا در جریان همه اجراها باشد. حتی همان تمرینهایی که تا چهار صبح رخ میدهد علیخانی هم حضور دارد.
بهرام عظیمی که خیلیها به قول خودش او را در برنامههای مختلف دیدهاند و نمیدانند کارش انیمیشن است یا طنز یا کاریکاتور یا… به بسیاری از شرکتکنندههایی که کارشان در حوزه تجسمی است کمک میکند.
به لوکیشن برمیگردم و این بار به استودیوی اصلی «عصر جدید» وارد میشوم؛ جایی که همه اتفاقات برای «ستاره شدن آدمهای معمولی» یا حذف آنها که بعد از چند مرحله به چهرههایی رسانهای تبدیلشدهاند رقم میخورد.
گاهی هم آنقدر افشانهها باهم به صدا درمیآیند که صدای حجم انتشار این ذرات فشرده، علیخانی را به واکنش وامیدارد و حین کات تذکر میدهد که «بچهها صدای افشانهها به استیج میرسد» و با شوخی از عوامل میخواهد که تلاش نکنند حجم کل آلودگی جهانی را با این اسپریها نابود کنند!استندآپ کمدی توسط یک نوجوان یزدی بانام سجاد اسماعیلی با همان لهجه شیرینش در حال ضبط است. ابتدا به اتاق رژی یا فرمان هدایت میشوم؛ به راهرویی به عرض حدود دو متر و به طول بیش از ۱۰ متر که قلب اصلی این استودیو را تشکیل میدهد، میرسم.
تیمهای صدا، موسیقی، فنی، نور، مهندسی استودیو و نرمافزار الایدی و دوربین کابلی همه ازاینجا و توسط یک کارگردان هدایت میشوند تا تصویر به همان ویدئووال بزرگ که دیگر شرکتکنندهها در گراندهال میبینند، برسد.
سر هر میز یک اسپری ضدعفونیکننده وجود دارد و اصلاً چیزی که بهوفور در لوکیشن دیده میشود همین اسپریهای الکل است. گاهی هم آنقدر اسپریها باهم به صدا درمیآیند که صدای حجم انتشار این ذرات فشرده، علیخانی را به واکنش وامیدارد و حین کات تذکر میدهد که «بچهها صدای اسپریها به استیج میرسد» و با شوخی از عوامل میخواهد که تلاش نکنند حجم کل آلودگی جهانی را با این اسپریها نابود کنند!
شکار لحظهها با ۲۴ دوربین در لوکیشن «عصر جدید»
از این بالا وسعت استودیو چندین برابر است سالنی به وسعت هزار یا دو هزار متر، پر از صندلیهای خالی و بیهیاهو و بدون هیجانهای مردمی که تحت تأثیر کرونا و ممنوعیت ورود تماشاگر اینگونه شده است.
با حس بینایی و چشمی خالی است و با حس شنوایی تلاش شده است این خلأ، با حجمی از صدا و هیاهو پر شود و همانگونه که در اجراها دیدهشده است با چند دکمهای که روی میز علیخانی تدارک دیدهشده است، خودش هر موقع بجا باشد، جای خالی تماشاگران را با دکمههای افکتیو تشویق، هیجان، غافلگیری یا حتی اعتراض پر میکند.
از این بالا دوربینهای بسیاری را مشاهده میکنید که در حال رصد استیج هستند. دوربینهایی که کارشان شکار لحظههاست؛ از تصویربرداری زاویههای مختلف استیج و میزانسنی که برای هر شرکتکننده چیده شده است تا ثبت ریزترین و جزئیترین واکنشهای مردم و داوران.
برای همین است که شاید گاهی جذابتر از اجراها، مشاهده دهان بازمانده یا چشمان مهیج یا بیاحساس یکی از میان جمعیت یا داوران است. تعداد این دوربینها به ۲۴ عدد میرسد که شاید اولین برنامه تلویزیونی با این تعداد باشد.
حالا چندساعتی میشود که در لوکیشن «عصر جدید» هستم. داوران شلوغتر از آن هستند که بتوان با آنها گفتگو کرد. خیلی کوتاه با آریا عظیمی نژاد گفتگو میکنم که هنوز هم رکورد سختترین داور به او اختصاص دارد.
دلایل خودش را هم برای این سختگیریها دارد و حتی از شرکتکنندههای قبلی مثال میزند و میگوید: ماسال گذشته فاطمه عبادی را داشتیم که اولین رأی قرمزش را از من گرفت اما همان تذکرها باعث شد نفر اول «عصر جدید» بشود. برخی این ضربدرهای قرمز را بهعنوان شکست تلقی میکنند درصورتیکه نباید اینگونه باشد.
وی در پاسخ به اینکه چقدر ظرفیت پذیرش ضربدرهای منفی در شرکتکنندهها وجود دارد؟ توضیح میدهد: این اولین چیزی است که هرکسی اینجا میآید باید یاد بگیرد. اینکه دیگران با سلایق مختلف به او نگاه میکنند و اتفاقاً باعث میشود که سطح کیفی اجرای شرکتکنندههای عصر جدید ارتقا یابد. اگر خودشان درک درستی از خودشان داشته باشند و جنبههای مثبت ماجرا را نگاه کنند سیر صعودی خواهند داشت.
صحبتهایم با آریا عظیمی نژاد در اتاقی انجام میشود که یک کتابخانه دارد و معمولاً احسان علیخانی پلاتوهایش را اینجا ضبط میکند. الآن هماتاق را برایش آماده میکنند. قرار است درباره جازموریان بگوید و مردم را فرابخواند تا به این منطقه توجه کنند؛ توجه و البته کمک.
بخشی از گفتگوهای این اتاق هم به ایمان قیاسی مجری پشتصحنه و «هشتگ عصر جدید» مربوط میشود. قیاسی کمی درباره این برنامه توضیح میدهد و میگوید: برخی فکر میکنند برنامه «هشتگ عصر جدید» برای این است که حاشیههای مسابقه اصلی را رصد کنیم چون در «عصر جدید» حاشیههای خوب و بد زیادی رخ میدهد و ما فقط به آنها میپردازیم.
ما رفتارشناسی میکنیم و به اتفاقاتی که درباره احسان علیخانی یا داوران رخ میدهد، میپردازیم و آنها را آنالیز میکنیم. سوتیها را گفتهایم و حتی با آنها مصاحبههایی داریم و اتفاقاً خود آقای علیخانی اجازه داده است که بیشترین شوخیها با خودش انجام شود.
ایمان قیاسی هنوز نسبت به برخی حواشی که آنها را تحلیل قضاوت گونه مینامد دلخور است و میگوید: «برخی فکر میکنند من، احسان علیخانی را پلکان شهرت خودم کردهام اما این، اشتباه است. امروزه، شهرت را میشود با یک صفحه اجتماعی و در گوشه اتاق خانه همکسب کرد اما آن شهرت کجا و کار در عصر جدید کجا؟! ممنونم از احسان علیخانی که نهفقط برای من که برای اینهمه جوان مستعد از نقاط دور و نزدیک ایران، این فرصت را فراهم کرده تا از مسیر تلاش و جدیت، به شهرت برسند نه به هر قیمتی!»
درباره «هشتگ عصر جدید» بیشتر توضیح میدهد و اینکه یک برنامه مستقل است و خودش، حامد صفایی، حامد میر فتاحی، امیرحسین بزرگزادگان، مرتضی قیاسی، رضا کرد و چندین نفر دیگر عضو اتاق فکرش هستند.
کتابهای کتابخانه را مرتب میکنند از شعر حافظ و دیگر شاعران تا کتابهای روانشناسی و انگیزهبخش چون «لطفاً گوسفند نباشید!» اینجا دیده میشود. دستاندرکاران صدا و تصویر دررفت و آمد هستند. این اولین پشتصحنهای است که همه عواملش زدن ماسک و پروتکلهای بهداشتی را رعایت میکنند و حتی اگر یک نفر ماسک نداشته باشد توی ذوق میزند.
از دستاندرکاران میپرسم برای سلامتی خودشان است که اینقدر همه رعایت میکنند یا مورد انضباطی دارد؟ همانجا یک نفر را نشان میدهند که پوششی فرم مانند دارد و به شوخی و جدی میگویند بهنوعی ناظر انضباطی هم دارند و البته تعداد زیاد عوامل و افرادی که در لوکیشن هستند باعث شده است همه حساسیت داشته باشند.
بخشی از اینها هم به تیم تشریفات برمیگردد که زیر نظر گروه تولید و تدارکات یعنی مسعود رجبیان، رضا کرد و مرتضی محمدی نظم مجموعه را به عهده گرفتهاند.
یکی از عوامل لبخند میزند و میگوید «اگر الآن همراهان و خانوادههای شرکتکنندهها هم اینجا بودند هر یک دقیقه یک نفر از شما میپرسید چرا اینجا نشستهاید؟» البته که من با رعایت همه پروتکلها ماسک و دستکش به دست روی یکی از مبلهای اتاق نشسته بودم!
حالا که همه داوران و علیخانی استودیو را ترک کردهاند و در حال استراحت یا ضبط دیگر قسمتها هستند، میتوانم به استیج «عصر جدید» پا بگذارم؛ صحنهای که بسیاری اشک ریختهاند و یا شادمانی بیحدوحصری را تجربه کردهاند.
عرض استیج ۴۰ متر و از کف صحنه تا سقف حدود ۲۰ متر فاصله است. محسن نجفی از اعضای اصلی تیم کارگردانی شرحی تفصیلی از همه ماجراهای صحنه میدهد؛ از اینکه در پشتصحنه همه آدمها بهنوعی استعداد و تلنت هستند تا جزئیات اجراها.
این صحنه سالن بسکتبال بوده و عوامل عصر جدید خودشان همه جزئیات سالن از نورپردازی تا محکمکاری تا آهنکشی تا همسانسازی سطح و… را درست کردهاند. مسعود رجبیان مجری طرح و طراح نور عصر جدید به همراه تیمش تمام وسایل نوری را بهگونهای ساختهاند که با نمونههای خارجی هم مو نمیزنداین صحنه سالن بسکتبال بوده و عوامل عصر جدید خودشان همه جزئیات سالن از نورپردازی تا محکمکاری تا آهنکشی تا همسانسازی سطح و… را درست کردهاند. مثلاً نجفی توضیح میدهد که مسعود رجبیان مجری طرح و طراح نور عصر جدید به همراه تیمش تمام وسایل نوری را بهگونهای ساختهاند که با نمونههای خارجی هم مو نمیزند.
توضیحات نجفی به استحکام سالن و موارد فنی و تجهیزات که میرسد از اجرایی میپرسم که چندی پیش باعث سقوط یکی از شرکتکنندهها شد که توضیح میدهد: اتفاقاً برای همان اجرا شرکتکننده تا ۱۵ بار تمرین کرد و همه جوانب بررسیشده بود اما در روز ضبط بهجای اینکه آن لحظهای را که هر بار پایین آمده بود تکرار کند بهیکباره پرید و طبق برنامهریزیاش پیش نرفت.
تست آزمایشی اجراهای معلق در آسمان چگونه است؟
از شدت وسواسها برای اجراهای معلق میان آسمان و زمین و اینکه «امنیت» شرکتکننده «خط قرمز» احسان علیخانی است میگوید و توضیح میدهد که برای هر اجرا یک نمونه ۱۵۰ کیلویی! از تسمههایی که به سقف متصل است آویزان میشود و باز در مرحله بعد محمد زارع همه فرایند را دوباره میآزماید و برای همین ریسکپذیری هر اجرا تا حد صفر کاهش مییابد.
هنوز ناباوری مرا میبیند که تأکید میکند در عصر جدید تیمهای مجزایی در حوزههای فنی، مهندسی و ایمنی اجراها وجود دارند که حتی قبل از تمرین اول تا مجوز و تأییدشان صادر نشود شرکتکننده اجازه تمرین هم ندارد. میگوید: اعضای این تیمها از سیمرغ داران و نامآوران همین حوزه در سینما هستند مثل آرش آقابیک و خلاصه باید گفت سلامتی شرکتکنندهها در نظر احسان علیخانی و عوامل شوخیبردار نیست.
نجفی توضیحاتی جزئی و مفصل درباره هر سؤال میدهد، برخی دیگر از عوامل در حال گوش کردن هستند و یکی همانجا با تأیید تلاشهای عوامل و مربیان میگوید «برای همین است که وقتی یکی از داورها قرمز میزند چه با دلیل چه بیدلیل میخواهیم اینجا را بترکانیم» میگویم یعنی مربیان واقعاً به خاطر دوربین و جذابیتهای برنامه عصبی نمیشوند؟ میگویند «همه میدانیم که اکثر برنامههای تلنت و استعدادیابی در دنیا طراحی و برنامهریزیشده است اما اتفاقاً اینجا هیچی از قبل هماهنگ شده نیست.»
همهچیز در پشتصحنه «عصر جدید» تحت کنترل است
نجفی نیز دوباره توضیح میدهد: اینجا فقط دوربینها تماموقت روی رکورد هستند. احسان علیخانی میخواهد دوربینها چشم مخاطب باشند و روایتی واقعی و مستند به او ارائه شود برای همین همه همیشه آماده هستند و هرلحظه هر اتفاقی را باید ثبت کرد و برای این منظور دکوری ۳۶۰ درجه در نظر گرفتهشده است تا هر حرکتی انجام میگیرد باید در لحظه ضبط شود نه اینکه صبر کنیم میزانسن را بچینیم و بعد ضبط شروع شود.
حالا احسان علیخانی و داوران برای شروع دوباره ضبط در جایگاه قرار میگیرند علیخانی معمولاً در پشتصحنه برنامههایش مصاحبه نمیکند نه اینجا نه «ماهعسل» این بار هم نه برای سؤال و تنها برای خدا قوت سراغش میروم. سلامعلیک و احوالپرسی میکنیم. ساعتش را نگاه میکند و میگوید خوش به حال شما ما هنوز باید تا ۶ و ۷ صبح اینجا بمانیم. کمی کتش را انداز و برانداز میکنند. عرق پیشانیاش را میگیرند و آماده برای ضبط ادامه برنامه میشود.
به گفته نجفی برنامههای زیادی بوده که تا صبح ضبطشان ادامه داشته است و علیخانی و داوران به ضرب چای و قهوه خود را تا سحرگاه نگهداشتهاند.
حالا ساعت کمی از ۱۲ نیمهشب گذشته است. همه هنوز دررفت و آمد هستند، در استیج و در پشتصحنه و حتی یک گروه که ۲۴ ساعته در ۱۱ باکس مونتاژ برنامه را تدوین میکنند گروهی با ۱۰ تدوینگر به سرپرستی حامد میر فتاحی که شاید این تعداد از تدوینگر هم یکجا در یک برنامه تلویزیونی نبوده باشد. اینجا انگار لانه زنبورهای کارگر است؛ نه کسی انرژیاش افتاده و نه خستگی در کسی دیده میشود.
لوکیشن را ترک میکنم درحالیکه آن بیرون پشت در ماشین آمبولانس و آتشنشانی هنوز آفیش هستند تا اگر اتفاق احتمالی رخ داد دفع خطر کنند.