پیرمرد درحالیکه لبش میلرزید گفت: «ما اینجا هر چه خوبی کردیم بدی دیدیم. من مختصر به شما میگویم. من همهچیز را نمیتوانم به هوادار بگویم. اینکه نمیگویم بهحساب کمکاری من نگذارید. من این را به آن دسته از هوادارانی میگویم که به پدر من هم توهین کردند. او یک سید بزرگوار بود، جدش جواب همه اینها را میدهد.»
تیرماه سال 97 رضا افتخاری مدیرعامل استقلال وقتی به اینجای حرفهایش رسید، بغضش ترکید، گریه کرد. چیزی شبیه اشکهای این روزهای جواد زرینچه. جمعی از هواداران از مدیرعاملی که استقلال با او جام حذفی را فتح کرده بود ناراضی بودند و با ناسزاهای رکیک به خانوادهاش او را به سمت در خروجی باشگاهی راهنمایی کردند که سالهاست رنگ آرامش نمیبیند. بخشی از اعتراضها به خاطر عدم عقد قرارداد با فاتح تریم و دالیچ، اخراج مجتبی جباری، عدم عقد اضافه کردن فرهاد مجیدی به کادر فنی، نحوه آمدن و رفتن تیام و دیگر خارجیهایی بود که هم بودنشان و هم نبودنشان هزینهساز شد.
امیرحسین فتحی جلوی دوربینها اشک نریخت و رفت ولی احتمالاً سطل سطل درون خودش اشک ریخته است. فضای تندوتیز این روزها نشان میدهد که خشم جای همهچیز را گرفته است. هیچ گوش شنوایی برای توضیحات نیست. هر توضیحی، توجیه قلمداد میشود و لاجرم مدیران دروغ میگویند و بهتر است «حیا کنند و رها کنند» تا نفر بعدی بیاید و باز عدهای از خجالت او و خانوادهاش در بیایند و ... چرخه باطل ...
اگر این روزها مدیران باشگاه استقلال بهواسطه رفتار استراماچونی خواب و خوراک ندارند دیر و دور نیست که همین اتفاق برای باشگاه پرسپولیس بهواسطه کالدرون رخ بدهد. او هفته پیش گفت که از باشگاه طلب دارد و تا نیمفصل باید وضعیت روشن شود. اینکه برخی هواداران پرسپولیس با اشاره به صبوری کالدرون، «غیرت» و «تعصب» او را به رخ همتای ایتالیایی میکشند صرفاً مصرف داخلی دارد و برای کری خواندن به کار میآید وگرنه وقتی پای قرارداد و شکایت به میان بیاید، فیفا کاری به این افسانههای ایرانی ندارد.
مداخله وزارت ورزش، وزارت امور خارجه، وزارت اقتصاد و احتمالاً نیروی دریایی و نیروی هوایی و ... برای تحویل پول به استراماچونی و دلجویی از او و بازگرداندنش به نیمکت استقلال، گرچه ممکن است به کام هواداران استقلال خوش بیاید اما این توقع را در طیف قرمز هم ایجاد میکند و از همین حالا ساز را کوک کردهاند و منتظرند تا اتفاق مشابهی رخ بدهد و اگر همه آن عناصر ورزشی و غیرورزشی به همان اندازه تلاش نکنند، حمله کنند که تیم حکومتی آبیها هستند و ... همان قصههایی که اتفاقاً بسیار مشتری دارد و هواداران باور میکنند.
از اینکه چه تمهیداتی اندیشیده شده که کالدرون راه استراماچونی را نرود خبر ندارم، آیا پاسپورتش را گرفتهاند و توی کشو قایم کردهاند که شبانه فرودگاه نرود یا عمیقاً با مفاهیم ایرانی مثل غیرت و معرفت و ... آشنایش کردهاند که وقتی در پرداختهایش تأخیر به وجود آمد بگوید «همه رو بخشیدم به یک لاخ سبیل هوادارا»! داستانهایی است که تا روزش نرسد خبردار نمیشویم. فعلاً در ورزش هم مثل حوزههای دیگر استراتژی «حالا این چاله رو رد کنیم تا بعد یه کاریش میکنیم» دارد جواب میدهد! فعلاً!
انتهای پیام/#