به گزارش کندو نیوز، فیلم کرهای «انگل» (Parasite) ساخته بونگ جون هو پدیده امسال سینمای جهان است و تاکنون موفقیتهای مهمی را به دست آورده، از دریافت نخل طلای بهترین فیلم جشنواره کن تا بهترین فیلم سال از نگاه انجمن منتقدان لسآنجلس.
همچنین این فیلم که شانس اصلی دریافت اسکار در بخش بهترین فیلم خارجی زبان سال 2020 است، بهتازگی در سه بخش بهترین فیلم خارجی زبان، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه، نامزد دریافت جوایز گلدن گلوب است.
یکی از مهمترین ویژگیهای انگل، نگاه کمیک آن به برخی مشکلات و تلخترین مسائل و موضوعات جامعه کره جنوبی است؛ یک کمدی درام سیاه که سیاهیهایی همچون فقر و موضوعاتی چون نقد تبعیض طبقاتی را در یک بستهبندی بانمک و جذاب به تماشاگر ارائه میدهد و طرح سؤال میکند.
کاری که سینمای ایران تقریباً اعتنایی به آن نمیکند و کمتر فیلمی را سراغ داریم که جدیترین و تلخترین مسائل و موضوعات جامعه را با زبان کمدی عرضه کند. اگر هم بنا به روایت مشکلات و مسائل است، معمولاً فیلمنامه نویسان و فیلمسازان ترجیح میدهند شیوهای صریح و مستقیم را انتخاب کنند که نتیجه آن فیلمی سراسر تلخ و سیاه است که گاهی هیچ مجالی هم برای تنفس به تماشاگر نمیدهد. گاهی هم اتخاذ این روایت رو و مستقیم، منجر میشود فیلمها با برچسبهایی چون سیاه نمایی روبهرو شوند.
سینمای ایران بهقدری درزمینهٔ خوانشی کمیک و خندهدار از دغدغهها و مشکلات و مسائل جامعه فقیر است که وقتی برای این موضوع سراغ دو منتقد سینما میرویم، آنها مثالهای بسیار معدودی میزنند و «اجارهنشینها» شاخصترین فیلمی است که به آن اشاره میکنند.
سید رضا صائمی، منتقد سینما درباره اینکه چرا سینمای ایران نمیتواند فیلمهایی چون «انگل» بسازد و با زبان کمدی، جدیترین و گاه تلخترین مسائل جامعه را مطرح کند، میگوید:
سینمای ما درگذشته کمدی اجتماعی میساخت که سویههای انتقادی پررنگی هم در آن وجود داشت. بهعنوانمثال در اجارهنشینها ساخته داریوش مهرجویی، بحث فاصله طبقاتی و معضل اجارهنشینی و تفاوتهای فرهنگی مطرح میشد. آن کارگرهایی که برای تعمیر ساختمان میآیند، از یک طبقه و از فرهنگ دیگری هستند و در ادامه تضاد و درگیری طبقاتی تبدیل به یک تفاهم و گفتوگوی بین طبقاتی میشود.
بهجز این برخی کمدیهای اجتماعی هم داشتیم که صرفاً به مقایسه طبقاتی نمیپرداخت بلکه یک طبقه اجتماعی را با زبان کمدی موردنقد قرار میداد که نمونه بارز آن، «دایرهزنگی» ساخته پریسا بخت آور است. آنجا ما با یک طبقه آپارتماننشین شهری روبهروییم که هنوز درزمینهٔ فرهنگ آپارتماننشینی دچار مشکل هستند و مؤلفات و الزامات مدرن شهرنشینی در آنها نهادینه نشده است. این فیلم با نگاهی جامعهشناسانه دست روی اخلاق عمومی و اخلاق ایرانی هم میگذارد و آن را نقد میکند. اینکه برخی افراد جامعه در ظاهر و مقابل یکدیگر طور دیگری هستند و در پشت سر، طور دیگری رفتار میکنند.
ابتذال بهجای تحلیل اجتماعی
صائمی کمدیهای این سالهای سینمای ایران را بهدوراز سویه انتقادی دانست و میگوید:
کمدیهای سالهای اخیر نهتنها ناظر به یک تحلیل اجتماعی نیست، بلکه حتی به لحاظ گونهای هم از استاندارد کمدی فاصله دارد و به سمت لودگی حرکت کرده است. سینمای ایران این سالها پیش از کمدی به سمت مسخرهبازی رفته است.
برخی فیلمسازان هم بهجای طرح مسائل و مشکلات جامعه و فرار از برچسب سیاه نمایی، به دلایل تجاری سراغ ساخت فیلمهای کمدی میروند. استدلال آنها هم این است که اگر من یک کمدی قابل تفکر و تأمل بسازم، مخاطب عام چندان استقبال نمیکند، مخاطبان کمدیها فقط میخواهند به سینما بیایند که بخندند و خوش بگذرانند.
این کار البته نوعی باجدهی به مخاطب است و متأسفانه میبینیم که هرچه کمدیها پیشپاافتادهتر و سطحیتر باشند، بیشتر میفروشند. در این شرایط این فیلمساز است که پیرو ذائقه مخاطب میشود و خودش برای ساخت فیلمی کمدی درزمینهٔ نقد یک موضوع اجتماعی اقدامی نمیکند.
یاد گفتوگویی با فرهاد آییش در چند سال قبل افتادم که گفته بود کمدی را در برابر جدی نگذاریم، چون وقتی این کار را انجام میدهیم، فکر میکنیم «کمدی» غیر جدی است درحالیکه کمدی، یکی از جدیترین گونههاست. با توجه به این پیشزمینه، فکر میکنم خلق کمدی خیلی به مؤلف و فیلمساز بستگی دارد و کسی میتواند کمدی مؤثر انتقادی بسازد که به لحاظ شخصیتی، فیلمسازی باشد که حرفی جدی برای گفتن داشته باشد اما این سالها ساخت فیلمهای کمدی بیشتر دست کسانی افتاده است که دنبال مناسبتهای تجاری و چرخه اقتصادی سینما هستند.
برخی فیلمهایی که عبدالرضا کاهانی ساخته همچون هیچ، اسب حیوان نجیبی است و ... جزو نمونههای قابلتأمل تر و جدیتر کمدی در سالهای اخیر است که هم شکل کمدی آن فرق میکند و هم حرفهایی برای گفتن دارد. باوجود اینکه ممکن است انتقاداتی هم به این آثار وارد باشد، اما از آن نمونههایی است که سینمای ایران به آنها نیاز دارد.
کمدیهای اخیر سینمای ایران معطوف به سرگرمی خلق میشود که حتی در همین زمینه هم فیلمها از استانداردهای لازم سرگرمیسازی فاصله زیادی دارند اما هدف غایی کمدیهای انتقادی - اجتماعی، آگاهی است اگرچه از سرگرمی بهعنوان یک ابزار استفاده میکنند. اتفاقاً در تاریخ سینمای کمدی ایران هم فیلمهایی ماندگار شدهاند که در ذاتشان یک تلخی و نقد اجتماعی وجود دارد و دائم و متناسب با زمان میتوانند تماشا و خوانش شوند اما کمدیهای صرفاً سرگرمکننده و بزنوبکوب و صرفاً برای خنده، تاریخمصرف دارند و فراموش میشوند. کمدیهایی ماندگار میشوند که زیر متن آنها هویت و اصالت داشته باشد و حاوی یک تلخی است که شادی بر اساس آن بنیان گذاشتهشده است.
این منتقد همچنین به دو رویکرد درباره این بحث اشاره کرد و گفت: اولین رویکرد، درونمتنی است که شامل مواردی چون فقدان فیلمنامهها و اشکال در فرم و ناتوانی فیلمسازان میشود که زبان کمدی و زبان مخاطب کمدی ایرانی را نمیشناسند و دوم هم رویکرد برونمتنی که ازجمله مهمترین آنها میتوان به عوامل اجتماعی و شرایط اقتصادی اشاره کرد. کمدیهای این سالهای ما تابع شرایط و روحیه اجتماعی است و مردم غمگین و افسرده جامعه، بیشتر دوست دارند با کمدیهایی روبهرو باشند که چندان نیازی به تفکر نداشته باشد و به هر نوع کمدی تن میدهند که بتواند آنها از این غم رها کند. حتی غم و افسردگی بیشازاندازه، ابتذال ایجاد میکند؛ اما اگر وضعیت جامعه بهتر بود و مردم حال و روحیه بهتری داشتند، کمدیهای مبتذل و سطحی را پس میزدند و دنبال کمدیهای متفکرانهتر و مسئلهدارتری میرفتند. پس به لحاظ روانشناسی اجتماعی میتوان نسبتی میان شرایط روحی جامعه و رشد شکلی از کمدی سازی در ایران برقرار کرد.
برخورد نامناسب با فیلمسازان مستعد
کیوان کثیریان، منتقد سینما درباره اینکه چرا سینمای ایران سراغ روایت کمیک موضوعات تلخ و سیاه و مشکلات و مسائل جامعه نمیرود و نمیتواند فیلمهایی شبیه «انگل» بسازد، میگوید:
گاهی مرغ همسایه برای ما غاز است. ما در سینمای ایران، فیلم «بانو» ساخته داریوش مهرجویی را داریم که با دیدن فیلم «انگل» کاملاً یاد آن فیلم میافتید. بانو هم با همین قصه و با همین تم، در زمان خودش مورد ظلم واقع شد و با اکران نشدن، بهایی به آن داده نشد. به نظرم بانو، فیلم محکمتری از انگل است. مسئله این است که در سینمای ایران، سیستمهای نامنظم ممیزی داریم و حتی در سرنوشت فیلمها و فیلمسازان تأثیر دارد.
سینمای ایران هم کارهایی شبیه انگل انجام داده است، اما وقتی فیلمها اکران مؤثر خارجی ندارد و ممیز بیاساس داخلی هم داریم، عملاً مسیر سینما به سمت دیگری میرود. اگر فیلمسازان ما در داخل، شاهکار هم بسازند، چندان امکان دیده شدن در سطح جهانی را ندارد.
به نظرم همین فیلم انگل که اثری معمولی است، کمی هم نان توقع کم همه از سینمای کره جنوبی را میخورد؛ اما قبول دارم که شیوه روایتی و پرداخت فیلم انگل کمتر در سینمای ایران وجود دارد.
آقای مهرجویی در فیلم اجارهنشینها، شیوهای را انتخاب میکند که بهنوعی در فیلم انگل هم تجربهشده است، یک کمدی تلخ که در زمانه خودش به لحاظ شیوه روایت جلو بود و توانست میزان طنز روایت و تلخی مضمون را بهخوبی ترکیب کند؛ اما فراموش نکنیم که چه بلایی سر همین فیلم آوردند و محسن مخملباف میخواست به خاطر آن نارنجک ببندد و مهرجویی را بغل کند! آیا تحمل ساخت چنین فیلمهایی وجود دارد؟ یعنی بیان مشکلات با نگاه تلخ و آمیخته به طنز. اگر چنین فیلمهایی حتی با نگاه طنز و کمدی هم ساخته شود، باز فیلمساز با اتهام و برچسب سیاه نمایی روبهرو خواهد شد.
موانع و مشکلاتی که سر راه فیلمسازان برای ساخت کمدیهایی جدی و تلخ در سینمای ایران وجود دارد، آنها را پشیمان میکند و باعث میشود سراغ ساخت کمدیهایی بیخاصیت بروند که این روزها روی پرده هستند، یعنی جنس شوخیها عوض میشود تا به هیچکس برنخورد و هیچ مقامی مدعی نشود. شما برای طرح مشکلات، محدودیت دارید چه به زبان طنز و چه به زبان جدی.
آن آقایی که اینجا ممیزی میکند، اگر فیلم انگل را ببیند خیلی هم لذت میبرد و میگوید ببینید چقدر مشکلاتشان را خوب با زبان طنز بیان کردند اما اگر یکی در ایران شبیه همین فیلم را بسازد، میگویند توهینآمیز است.
ما قدر داشتههای سینمایی خود را نمیدانیم، آقای مهرجویی سالها پیش اجارهنشینها را ساخت که میتوانست موفقیتهای بینالمللی زیادی کسب کند. هنوز بعد از 35 سال الگوی کمدی سینمای ما اجارهنشینهاست؛ اما این مسیر ادامه پیدا نکرد و برخوردهایی که با فیلم و فیلمساز شد، همه را ترساند؛ بنابراین اگر شما میخواهید حرف جدی با لحن شوخی بزنید، هزار مانع در مقابل دارید.
ما فیلمسازان مستعدی در این زمینهداریم که با محدودیت مواجه هستند، یکی از آنها محسن امیر یوسفی است که با لحن کمدی فیلمهایی چون آتشکار و خواب تلخ را ساخته است، اما چون برخورد خوبی با این آثار او نشد، نتوانست این مسیر را ادامه دهد و بهجای اینکه تا اینجا 10 فیلم ساخته باشد، فقط سه فیلم سینمایی در کارنامه دارد.
انتهای پیام/#