«علاءالدین ظاهراً هنوز جادوی کهنهاش را حفظ کرده چنان که طبق برآورد «Exhibitor Relations» فیلم جدید دیزنی (در اولین هفته اکران) از جمعه تا یکشنبه، 86 میلیون دلار در گیشه آمریکای شمالی فروخته است.»
این خبری است که روزنامه انگلیسیزبان «سعودی گازت» وابسته به دربار ریاض روز 27 ماه مه 2019 با آن از اکران موزیکال نامآشنای والتدیزنی در سینماهای عربستان استقبال کرد. این فیلم که در حقیقت نسخه «لایو اکشن» (واقعنمایی) کارتون پرطرفدار «علاءالدین 1992» است، با چند روز تاخیر نسبت به اکران هالیوود و آمریکای شمالی از روز پنجشنبه 23 ماه مه در سینماهای عربستان پخش شد.
در حقیقت این ولیعهد جاهطلب و خوره هالیوود سعودی بود که با تشویق و تبلیغ دستگاه حکومتی سرکوبگر اما به اصطلاح مدرنش، صدها هزار نفر از سینمادوستان حجاز را به تماشاخانههای تاریک در جده، ریاض، تبوک، ظهران، دمام، طائف، بریذه، المبرز و حتی شهرهای جنگزده ابها و خمیس مشیط در نزدیکی مرز یمن کشاند تا ضمن بالا انداختن پاپکورن، چشمشان به چهره شرورانهای از خود او روشن شود.
حماقتی دیگر از سر خودشیفتگی پسر شاه که رعایا را به جشن مضحکه شدن خود دعوت کرده بود، در حالی که سال قبل از آن (مارس 2018) در جریان تور بازدید از هالیوود حتی از استودیوی ساخت علاءالدین نیز بازدید کرده بود، بیخبر از آشی که برایش پخته بودند. احتمالا بیماری خودشیفتگی هنوز هم مانع از آن میشود که بپذیرد، هدف دوستان آمریکایی نازنینش تحقیر او بوده است. همانند نوکری بیقید و شرط برای عمو دونالد، اربابش در کاخ سفید که از هر فرصتی- حضوری و غیرحضوری- برای یادآوری این نکته به ولیعهد سعودی و پدر تاجدارش استفاده میکند که فراموش نکنند که چیزی بیش از «گاو شیرده» نیستند.
در حالی که اندک مخاطبان قدیمیتر این فیلم به هوای خاطرهبازی با کارتون دو بعدی ربع قرن پیش علاءالدین به تماشای نسخه لایو اکشن آن آمده بودند و ذهنشان بیشتر درگیر مقایسه میان شخصیتهای جان گرفته جدید با کاراکترهای نسخه اولیه بود، اکثریت کودکان و جوانان در همان چند دقیقه نخست با دیدن یک شخصیت آشنا و واقعی روی پرده نقرهای کاملا مبهوت شدند. جعفر، وزیر اعظم شاه سرزمین عقربه (عقرب) و دشمن مشترک همه قهرمانان داستان هزار و یک شبی علاءالدین 2019، به عنوان یکی از شیطانیترین کاراکترهای دیزنیلند، از هر نظر شخصیت ولیعهد سعودی را بازمینمایاند؛ چهره و فیگورهایی کاملا شبیه محمد بنسلمان و البته جاهطلبی افسارگسیخته توأم با جهالتش، منش ضدبشری و توسل او به هر جنایتی برای رسیدن به تخت پادشاهی عقربه که گویی همان عربستان است. ضمنا او میخواهد پادشاهی کوچک همسایه را نابود کند- بدل قطر در جهان واقع- تا هیچ شکی باقی نماند که وزیر اعظم نمادی از ولیعهد حال حاضر سعودی است.
از همان نخستین روزهای اکران علاءالدین در عربستان که اتفاقا بهخاطر مصادف شدن با جشن بازگشایی رسمی سالنهای سینمایی در این کشور پس از 35 سال، با استقبال زیادی مواجه شده بود، موجی توئیتری و فیسبوکی از قیاسهای کاربران عرب و بعدتر مخاطبان جهانی فیلم، بین این دو شخصیت واقعی و دیجیتال به راه افتاد. طبق معمول دستگاه سرکوب سایبری قدرتمند سعودی و سهامداران عرب توئیتر دست به کار شدند تا از گسترش این ترند جلوگیری کنند اما هنوز میتوان پستهای زیادی در این رابطه پیدا کرد، بویژه بین کاربرانی که خارج از شیخنشینهای عربی (به استثنای قطر) هستند. از جمله «جوده» که یکی از پرطرفدارترین اکانتهای عربی حامی ملیگرایان مصری در فیسبوک به شمار میآید، در این باره نوشت: «جعفر، وزیر سلطان از اینکه نفر دوم کشور باشد متنفر است و میخواهد حتی از راههای شریرانه هم که شده سلطنت را به چنگ آورد». اشاره او به سکانسی است که وزیر اعظم با اتکا به نیروی شیطانی خود (عصای جادوی سیاه و لاگوی طوطی) در ائتلاف با «جن» یا همان غول آبی چراغ جادو، همه نگهبانان را طلسم میکند و پس از سرنگونی سلطان حامد بر تخت شاهی مینشیند و خطاب به شاهزاده علی (نام دیگر علاءالدین، قهرمان اصلی) که در بند او است چنین پرده از ماهیت شیطانی خود برمیدارد: «خیالم نیست که همه مملکت را بسوزانم. همه کشورهای اطرافمان را نابود کنم. همه سرزمینهای دوست را اشغال کنم. من در ازای به قدرت رسیدن با جن متحد شدهام». در ادامه حساب کاربری «جوده» چیزی شبیه بیانیه صادر کرده و با تمجید از پیام علاءالدین جدید نوشته است: «این حرف، ما را به یاد اشغال و نابودی یمن و اتحاد با اسرائیل میاندازد. عجبا که کاراکتر جعفر را هنرپیشه هلندی تونسیتبار «مروان کنزاری» بازی میکند که شباهت بسیاری به محمد بنسلمان دارد. نهتنها مروان با دقت تمام تلاش میکند حالاتش خیلی شبیه محمد بنسلمان باشد، بلکه مراقب است آدابی برخلاف سنت شاهان عربستان سعودی را بنمایاند تا نشان دهد وزیر و ولیعهد دارند به خلاف جهت سنتها میروند».
برخی منتقدان هالیوودی که از زاویه نگاه آمریکایی، جدی شدن بیش از حد نقش وزیر را نقطه ضعف علاءالدین خوانده و آن را بیشباهت به شخصیت اولیه کاریکاتوری چندوجهی و سرگرمکننده در نسخه کارتونی برشمردهاند، ظاهرا متوجه عزم و اراده کارگردان، نویسنده و خود بازیگر برای بازنمایی شخصیت واقعی بنسلمان در قالب جعفر نیستند. نگاهی به ملیت اصلی (غیرغربی) هنرپیشههای نقش اصلی بیندازید؛ 2 ایرانی، یک مصری، یک ترک و خود کنزاری که تونسی است؛ کشورهایی که دست کم طی دهه پس از انقلابهای موسوم به بهار عربی، نفرت از آلسعود تبدیل به دغدغه اجتماعیشان شده است. بیراه نیست اگر بگوییم آنها با همان حس نفرت و انتقامی نسبت به دیکتاتور جوان سعودی، سوار قطار تولید علاءالدین شدهاند که خانواده و وابستگان آرمسترانگ (بدل از لیندبرگها) در فیلم «قطار سریعالسیر شرق» برای شرکت در ضیافت چاقو برای ستاندن انتقام از هچت منفور با هرکول پوآرو، کارآگاه بلژیکی همسفر شده بودند. سادهلوحانه است اگر تصور کنیم تشبیه یک کاراکتر سینمایی اهریمنی به یک دیکتاتور عربی تنها پیام گنجانده شده در این فیلم از سوی دستگاه کنترل ذهن هالیوود بوده باشد. پیامهای علاءالدین به اندازه دامنه مخاطبانش از آن سو تا این سوی دنیا متنوع و حتی گاه متناقضند. مثل همان تحقیرهای همیشگی جوامع عربی و اسلامی توسط هالیوود آن هم در دل روایتی برگرفته از داستان هزار و یک شب که قاعدتا مربوط به دوران جلال و جبروت سرزمینهای عربی و اسلامی است. پیام دیگر کاملا فمینیستی است. ظاهرا قهرمان [مرد] اصلی فیلم علاءالدین دورهگرد است- که برخلاف کارتون قدیمی دیزنی در فیلم جدید بیشتر با عنوان ساختگی «شاهزاده علی» خطاب میشود- اما هر چه از فیلم میگذرد «مینا مسعود»، بازیگر مصریتبار با همه شیطنتها و شباهتهایش به کاراکتر نوستالژیک کارتونی علاءالدین در سکانسهای مشترک بیشتری در مقابل قهرمان زن یعنی شاهزاده خانم «یاسمین» با بازی «نوآمی اسکات» محو میشود به طوری که حتی در پایان تاج پادشاهی که از جعفر وزیر بازپس گرفته شده به یاسمین پیشکش میشود و او لایق حکومت معرفی میشود، نه علی. نکته دیگر اینکه در سلسله رویدادهای ماجرا، علاءالدین شرقی یا به قولی ایرانی حتی نسبت به شخصیت غول چراغ یا همان جن تحت فرمانش با بازی استثنایی ویل اسمیت که نمونهای تیپیک از «یک آمریکایی باحال» است، نقشی منفعلانهتر دارد. طرفه اینکه پیشبینی میشود اسمیت احتمالا بهخاطر همین بازی، نامزد جوایز آکادمی و اسکار شود، البته معلوم نیست برای نقش اول مرد یا نقش دوم! با این همه شاید گنجاندن یک پیام سیاسی آشکار در فیلم، ایده اولیه دن لین، تهیهکننده تایوانی، مدیر شرکت رایدبک و شریک حق امتیاز (فرانشیز) علاءالدین با والت دیزنی نبوده باشد اما شواهدی هست که تیم فنی از همان زمان که نوشتن سناریو و پیشتولید را آغاز کردند، هدفی سیاسی را دنبال میکردند. شگفتی ما از انگیزههای آنها برای ارائه تصویری اهریمنی از کسی که عملا قدرت دربار ریاض را قبضه کرده و به احتمال زیاد شاه آینده سعودی خواهد بود، وقتی دوچندان میشود که به تاریخ آغاز پروژه نگاهی بیندازیم؛ اکتبر 2016، تنها 9 ماه پس از آنکه سلمان بنعبدالعزیز 81 ساله و دچار بیماری و نسیان به جای برادر تازه خاک شدهاش عبدالله، تاج و تخت سعودی را به ارث برد و پسر ارشدش محمد به عنوان همهکاره خاندان در موقعیت کودتا برای حذف همه رقبای استخواندار برای تصاحب سمت ولیعهدی یا همان جانشینی شاه قرار گرفت. آن زمان در نخستین روزهای دیکتاتوری خام و خشن بنسلمان که حمایت اوباما و همتایانش در پاریس، لندن، برلین و بروکسل را به همراه داشت، هنوز از عشقبازی تهوعآور او با ترامپ و نتانیاهو نیز خبری نبود اما از نگاه نخبگان غرب، این شیخک تازه به دوران رسیده و مجنون قدرت، شمایی کلاسیک از یک شخصیت آنتاگونیست (ضدقهرمان) داشت.
پروژه علاءالدین حتی پیش از آن جلد معروف روزنامه نیویورکتایمز؛ «داعش سیاه، داعش سفید» در وصف ماهیت رژیم حاکم بر عربستان کلید خورد و البته پیش از رسانهای شدن آمار وحشتناک قتلعام یمنیها توسط ماشین جنگی بنسلمان، حتی پیش از بازداشت فلهای حدود 2000 شاهزاده و چهره سرشناس عربستانی در هتل ریتزکارلتون ریاض همراه با گروگانگیری نخستوزیر لبنان و دست آخر پیش از آنکه نمایش هولناک مثله کردن جمال خاشقجی، روزنامهنگار عرب واشنگتنپست با کارگردانی او در کنسولگری سعودی در استانبول روی پرده برود.
خودانتصابی بنسلمان به سمت ولایتعهدی متعاقب موج سوم کودتای درونخاندانی آلسعود و در پی برکناری و حبس خانگی ولیعهد وقت، محمد بننایف اواخر بهار 2017 رخ داد، یعنی زمانی که تقریبا همه نقشهای اصلی علاءالدین هنرپیشگان خود را شناخته بودند؛ همه جز نقش وزیر اعظم. این موضوع که ریچی و همراهانش زمان بیشتری برای انتخاب بازیگر این نقش نیاز داشتند خود گویای جدال درونی آنها بر سر این موضوع بوده که «جعفر» تا چه حد باید «MBS»- عنوان اختصاری محمد بنسلمان در رسانههای انگلیسیزبان- را به ذهن مخاطب متبادر کند. گزینه نهایی آنها که اواخر تابستان 2017 به رسانهها معرفی شد، پاسخی قاطع بود به این ابهام. مروان کنزاری، بازیگر نقش وزیر اهریمنی فیلم علاءالدین، یک هلندی با تبار تونسی بود که طی 2 دهه بازیگری تئاتر در سینما گمنامتر از همه هنرپیشگان نقشهای اصلی و فرعی فیلم پرزرق و برق دیزنی به نظر میرسید اما او یک برگ برنده داشت؛ اینکه چهرهاش حتی بدون گریم نیز به اندازه کافی شبیه بنسلمان بود.
گای ریچی، کارگردان سرشناس انگلیسی و جان آگوست (فیلمنامهنویس) در پرداخت کاراکتر جعفر برای نسخه 2019 علاءالدین بسیاری از ویژگیهای کاریکاتوری آن وزیر اعظم نسخه کارتونی 1992 را در جهت شباهت یافتن هر چه بیشتر نقش مروان کنزاری به بنسلمان حذف یا محدود کردهاند به طوری که میتوان گفت این نقش حتی در نظر مخاطب هم تبدیل به شخصیتی واقعی و جدی در یک موزیکال انیمیشن «واقعیت افزوده» شده که قاعدتا باید دامنه اصلی مخاطبانش را کودکان و نوجوانان تشکیل دهند.
البته در اینجا فقط بر شباهتهای تصویری خیرهکننده وزیر شیطانی با ولیعهد جانی عربستانی، از جمله میمیک صورت و نگاه خیره و سودایی او تاکید نشده، بلکه در بطن داستان نیز ذات بنسلمانی نمایانده شده، یعنی جاهطلبی جنونآمیز توأم با نقطه ضعفهای انسانی و عقدههای شخصی که شرارت آمیخته با حماقت او را شعلهور میکند. یکی از ماندگارترین لحظات فیلم در انتهای آن و جایی است که جعفر در اوج اقتدار و حالا در مقام سلطانی که باید دیگران به حال او غبطه بخورند، هنوز احساس حقارت دارد. او از فرط حسادت به قدرت معجزهگری غول چراغ، فریب شاهزاده علی را میخورد و با بوالهوسی، خیال جن شدن به سرش میزند. غافل از اینکه بدین منظور باید هزاران سال در دخمه تاریک داخل چراغ زندانی شود و تازه فاقد قابلیتهای استادانه غول آبی برای بیرون آمدن از این مخمصه خواهد بود. بدین ترتیب علاءالدین آخرین آرزویش را صرف آزادی جن و در عوض حبس شدن جعفر و طوطیاش در چراغ میکند. این در حقیقت پیام پایانی فیلم برای مخاطبانی عمدتا از نسل جدید است؛ پیامی که به وضوح عاقبتی شوم را برای «شبیه» وزیر اعظم در نمایش جهان واقعی ما یعنی بنسلمان، حتی در صورت رسیدن به تاج و تخت عربستان پیشبینی میکند. همان بختکی که چه بعد و چه قبل از قطعهقطعه کردن خاشقجی، زندگی این نوکر واشنگتن و تلآویو را رها نکرده و نخواهد کرد.
انتهای پیام/#