به گزارش کندو نیوز، افزایش قیمت بنزین و مشکلات شدید اقتصادی و معیشتی گریبان مردم را بیش از پیش گرفته است. آنها مدام به گذشته و فریبی که از سلبریتیها در انتخابات ریاست جمهوری خوردهاند، رجوع می کنند. آنها مدام در صفحات اجتماعی سلبریتیهای حامی روحانی کامنتهای تند و تیز و منتقدانه منتشر می کنند.
مهراب قاسمخانی در واکنش به این اتفاقات در صفحه اینستاگرام خود نوشته است:
«تا جایی که یادمه از اولش اونا به قدرت میرسیدن و ما به هیچ جایی نمیرسیدیم. اونا اونور میز بودن و ما اینور میز. اونا بهمون توهین میکردن و ما تحقیر میشدیم. اونا خودی بودن و ما غیر خودی... ولی تکلیفمون روشن بود. ما بودیم و اونا...
سال هفتاد و شیش بالاخره یه فرصتی به دست آوردیم که بگیم ما هم هستیم. ما هم آدمیم. ما هم داریم اینجا زندگی میکنیم. شاید تغییراتی که ایجاد شد، اون اندازه که میخواستیم نبود، ولی از این که بعد از سالها صدامون شنیده شد، احساس پیروزی کردیم. برامون هم مهم نبود که کدوممون توی این موفقیت چقدر نقش داشت. فقط این مهم بود که ما هستیم و اونا...
سال هشتاد و چهار خیلی از ما که نا امید و خسته بودیم توی انتخابات شرکت نکردیم و نتیجه قهر کردنمون رو هم هشت سال از نزدیک لمس کردیم. تورم، فساد، تحریم، تحقیر بین المللی... نه کسی به قهرمون اهمیت داد، نه تکلیفی یه سره شد. با این حال کماکان ما بودیم و اونا...
سال نود و دو خیلی از ما نمیدونستیم بعد از دو تا تجربه قبلی چه کاری درست تره. همه مون یه چیز میخواستیم، ولی مطمئن نبودیم که بهترین مسیر برای رسیدن بهش کدومه. یه سریمون نگران بودیم که مشارکت کنیم و انتظاراتمون برآورده نشه، یه سریمون نگران بودیم که قهر کنیم و تجربه دوره قبلی تکرار بشه. تهش هم دوستانی اومدن با وعده های نزدیک به هفت و شیش و عملکرد نزدیک به هشتاد و چهار که بقیه اش گفتن نداره... نتیجه اش ولی این شد که انگار دیگه ما نیستیم و اونا...
یهو یادمون رفت که دو تا تحلیل متفاوت داشتیم برای رسیدن به یه “هدف مشترک”. الان داریم بی رحمانه همون حرفایی رو به هم میزنیم که اونا سالها به ما میزدن. خائن، بی غیرت، وطن فروش، مزدور، ترسو... دیگه ما هستیم که آدرسو گم کردیم و داریم خشممون رو سر هم خالی میکنیم و اونا هستن که دارن به ریشمون میخندن...
این روزا از همیشه ناامید ترم که روزای بهتری رو ببینم. عصبانی ترم به خاطر این همه سال تحقیر و توهین و بی عدالتی. خسته ترم از غر زدن و انتظار کشیدن. گیج ترم از این که چه کاری درست تره. نگران ترم به خاطر آینده بچه هام... ولی بازم دلم تنگ میشه واسه اون روزایی که با وجود تفاوتامون، دوست داشتیم همو. روزای تلخی بودن، ولی کمتر احساس تنهایی میکردم... دلم میخواد بازم ما باشیم و اونا...»
انتهای پیام/#