شروع ناامیدکننده فصل از یکسو و باخت غافلگیرکننده داربی از سوی دیگر، موجب شد منتقدان استقلال، مقصر اصلی را در گام نخست علی خطیر بدانند، سپس نوک پیکان نقد را به سوی فتحی نشانه بروند. عدهای پا را فراتر نیز گذاشتند و اعتقاد خاص و محکمی داشتند که معاون سابق باشگاه، مأموریت ویژهای برای متلاشی کردن تیم داشته است. آنها بیرون کردن بازیکنان قدیمی و حتی شفر را در این راستا تحلیل کردند و آن را نشانهای برای اثبات ادعای خود دانستند؛ اما همان روزها آنچه تیم استراماچونی درون زمین ارائه میکرد تناسب عادلانهای با امتیازات جمع شده نداشت.
از همان نبرد نخست مقابل ماشینسازی، استقلال بازی بسیار برتری در تبریز ارائه کرد اما در آخرین دقیقه با یک ضربه ایستگاهی غافلگیر محض شد؛ داستانی که در نبرد با فولاد به نوع دیگری در آزادی تکرار شد؛ آنها که تنها یک دقیقه با نخستین برد فصل فاصله داشتند ناگهان گل تساوی را دریافت کردند. نمایش تیم استرا در مسجد سلیمان باز هم برتر از حریف بود اما خبری از برد نشد. شاید اوج بدشانسیهای او به همین بازی بازگردد؛ روزی که شیخ دیاباته را به خاطر مصدومیت سنگین از ناحیه قفسه سینه برای مدت نسبتا زیادی از دست داد.
استقلال در داربی بدون دیاباته مجبور شد به مرتضی تبریزی و دیگر مهاجمان خود اعتماد کند اما آنها حتی از روی نقطه پنالتی هم قادر به باز کردن دروازه حریف نشدند. تیم استراماچونی بازی شجاعانه و خوبی را در روز داربی ارائه کرد اما طی یک غافلگیری و اشتباه عجیب دانشگر در پرکردن آفساید، باز هم بازی را واگذار کرد. از اینجا به بعد بود که حتی زمزمه اخراج هم شنیده میشد. هنوز با یک جستوجوی ساده میشود مطالبی پیدا کرد که در آنها تنها راه برونرفت، تغییر و تحول کادر فنی تجویز شده بود. بهزعم منتقدان تندرو باید بازیکنان باتجربهای مثل رحمتی و منتظری به هر قیمتی حفظ میشدند و حتی شفر توانایی قهرمان کردن استقلال را داشت و اخراجش موجب خلق چنین روزهایی شد!
آوردن استراماچونی با وجود مخالفان زیاد
استقلال در خانههای پایین جدول بود اما نمایشش این امید را میداد که اگر روی ریل گلزنی قرار گیرد، توانایی بازگشت را دارد. طول کشید، زمان برد اما سرانجام آن چیزی که خطیر و فتحی وعدهاش را داده بودند از راه رسید. علی خطیر بهواسطه حجم وسیع انتقادات و بعضا کارشکنیهایی که ریشه در درون خود باشگاه داشت، قبل از شروع لیگ ترجیح داد استعفا کند؛ استعفایی که ابتدا آن را شوآف قلمداد کردند اما وقتی فتحی آن را پذیرفت مشخص شد نمایشی در کار نیست. در این نوشته نه قصد تطهیر معاون سابق باشگاه آبیها را داریم و نه میخواهیم او را مرد بدون اشتباه معرفی کنیم. بدون شک و تردید علی خطیر اشتباهاتی را در طول یک سال مدیریتش مرتکب شد.
رابطه سینوسی و در بیشتر مواقع بد با شفر شاید بزرگترین اشتباه خطیر بود. به گونهای که سرمربی سابق استقلال تصور میکرد خطیر به خاطر مشکل شخصی، دنبال یارکشی و اخراج او است. درز اتفاقات سری باشگاه به رسانهها موجب شد خیلیها تصور کنند این اخبار از سوی تیم خطیر به بیرون درز پیدا میکند. در داستان جذب استراماچونی بخوبی قابل لمس بود که عوامل اجرایی باشگاه علاقهای به این انتقال نداشتند. مهمترین مدرک برای اثبات این ادعا همان بیانیهای بود که قبل از ورود استرا روی خروجی سایت رسمی باشگاه، شبانه بالا آمد. لازم نبود خبرنگار حرفهای حوزه باشگاه استقلال باشید تا متوجه جریانهای موازی و بعضا مخالف شوید؛ اما علی خطیر یکتنه پای کار ایستاد و موفق شد با وجود مخالفتهای فراوان و تردیدی که به دل هیأتمدیره و مدیرعامل رخنه کرده بود، با سرمربی ایتالیایی قرارداد نسبتا خوبی را امضا کند.
خرید دیاباته، مهمترین گام
استرا تیمی را در دست گرفت که همانند سالهای قبل، باز هم تغییرات زیادی را قبل از شروع فصل تجربه کرده بود. بیرون کردن بازیکنان قدیمی اما مهم مثل رحمتی و منتظری از یکسو و خروج شوکآور پاتوسی که مهمترین مهره استقلال در نیمفصل دوم بود از سوی دیگر سبب شد درصد موفقیت سرمربی ایتالیایی کاهش پیدا کند.
چشمی و علی کریمی تا آخرین روزها قصد مهاجرت داشتند و تنها دلیل ماندنشان نرسیدن پیشنهاد خوب از آن سوی آب بود. بعد از خروج منشا و ایسما و سپس روحالله باقری، خرید یک مهاجم خارجی، تصمیم سرنوشتساز خطیر و استرا به حساب میآمد. قرعه به نام شیخ دیاباته افتاد اما شروع او هم ناامیدکننده بود و هم با مصدومیت سنگین مواجه شد؛ اما سرانجام خورشید خوشبختی شیخ و استرا از غرب ایران طلوع کرد. بازی با تراکتور در تبریز و پیروزی تاریخی 4 گله نتیجهای نبود که بشود بسادگی از کنارش عبور کرد. شاید هنوز عدهای تصور میکردند آن برد یک اتفاق بود؛ اما برد حیرتآور 5 گله برابر تیم خوب و شگفتیآفرین صنعت نفت موجب شد نگاه همه به تحول استقلال کاملا جدی شود. طبیعتا بردهای متوالی، پرگل و مهمتر از همه حفظ یک روند کاملا هجومی به هیچ وجه اتفاقی نیست. استقلال و استراماچونی زمان میخواستند و حالا نشان دادند لایق آن اعتماد بودند.
چه کسی شهامت تغییر شفر را داشت؟
چرا شفر عوض شد؟ جواب این سوال بسیار سرراست بود اما تعویض آن مربی شهامت ویژهای را میطلبید. علی خطیر بعد از آخرین شکست 6 امتیازی سرمربی آلمانی در لیگ هجدهم تن به این ریسک بزرگ داد. او به عنوان معاون فتحی به مدیرعامل گفت جام امسال از دستمان رفت اما اگر بخواهیم با این کادر فنی و همین بازیکنان لیگ نوزدهم را شروع کنیم بازنده پیش از شروع هستیم.
بزرگترین ضعف شفر باخت در نبردهای 6 امتیازی بود. درست برخلاف برانکو که استاد چنین پیکارهایی بود. نگاهی به کارنامه هر 2 مربی در یک سال اخیر نشان میدهد که چرا برانکو با پرسپولیس با وجود افت عجیب قرمزها در نیمفصل دوم، موفق به کسب سومین جام متوالی شد اما شفر با اینکه در نیمفصل قبل، بهترین نتایج را بین 16 تیم لیگ برتری گرفت، تیمش حتی نایبقهرمان هم نشد. جواب خیلی سرراست است. برانکو هیچ یک از بازیهای 6 امتیازی برابر استقلال، سپاهان، پدیده و تراکتور را نباخت اما شفر در نیمفصل دوم لیگ هجدهم تنها یکبار موفق به انجام این کار در اصفهان شد.
استقلال با شفر ناگهان جام را از دست داد، چون در فروردین 98 داربی را باخت. این داربی تنها یک بازی حیثیتی بین 2 تیم پرهوادار ایران نبود، جنگ قهرمانی بود که طبیعتا رقبا خواهان تساویاش بودند اما برانکو با آن پیروزی گام بلندی را برداشت. شفر که با شکست دادن سپاهان در اصفهان بسان قهرمانان در خاتمه بازی، مورد حمایت بازیکنان و هواداران قرار گرفت بعد از شکست در داربی، تیر نهایی را در مشهد دریافت کرد. آن 3 امتیاز میتوانست باز هم استقلال و شفر را قهرمان کند اما آنها باز هم باختند.
بعد از این شکست، فرهاد مجیدی جانشین شفر شد که همه بازیها را برد جز نفت آبادان و آن گلی که به صورت مشکوک مردود اعلام شد؛ اما اگر او برنده آن بازی هم میشد باز فاصلهاش با قهرمان پر شدنی نبود؛ بنابراین شفر زمانی اخراج شد که عملا شانس قهرمانی استقلال را به صفر رسانده بود. شاید هر مدیر و معاون دیگری در استقلال بود تن به چنین ریسکی نمیداد و منتظر میماند تا فصل به انتها برسد اما خطیر و فتحی بزرگترین ریسک ممکن را کردند. هدف آنها قطعا لیگ نوزدهم بود. ریزشها و جذب بازیکنان جدید همه برای ساختن استقلال نوین انجام شد و حالا آنچه استراماچونی و بازیکنانش ارائه میکنند، از آنها یک مدعی تمامعیار ساخته است.
تغییر تاکتیکی که همه را غافلگیر کرد
تا 2 ماه قبل منتقدان، خروج شفر و بازیکنان جدا شده را عامل سقوط استقلال میدانستند، آنها حتی خواستار محاکمه جدی خطیر پس از برکناری سریع او توسط فتحی بودند. نشان به آن نشان که بعد از هر گل استقلال مقابل پارسجنوبی و حتی بازی مقابل صنعت نفت در تهران خواستار خروج فتحی شدند! اما بدون شک با جان گرفتن استقلال و احیای مجدد این تیم، این شعارها کمتر و کمتر میشود.
خطیر معمار این تیم است و همانگونه که در هفتههای ابتدایی منتقدان، وی را عامل سقوط میدانستند حالا باید شهامت داشته باشند و اعتراف کنند اگر استقلال نسبت به دوره شفر تغییر کرده، بهواسطه تغییراتی است که در مهمترین نقطهها انجام شد؛ از کادر فنی تا پستهای حساس درون زمین. دیگر خبری از فلان باند نیست.
شاید بدشانسی بزرگ استرا و فتحی تعطیلات بیموقعی بود که درست در روزهای خوب آنها در لیگ برتر ایجاد شد؛ اما آنچه امروز از استقلال و تمرینات استراماچونی میبینیم این نوید را میدهد که تیم او حرکت جرقهواری را نداشته است. نوع بازی آبیها کاملا نسبت به گذشته متحول شده و دیگر آنگونه نیست که پس از پیش افتادن، ناگهان بازی تدافعی را در دستور کار قرار دهند.
بزرگترین قربانیان این تغییر نگرش که کاملا غافلگیر شدند دنیزلی و اسکوچیچ بودند؛ 2 مربی سطح بالای خارجی لیگ برتر که تصور میکردند استقلال بعد از پیش افتادن دفاع صرف میکند اما خبر نداشتند استراماچونی بهترین دفاع را همان حمله و گل بعدی میداند. البته این به آن معنا نیست که استقلال از حالا قهرمان بلامنازع لیگ نوزدهم است، قطعا آنها رقبای سرسختی مانند سپاهان و امیر قلعه نویی و حتی شهرخودرو و یحیی را پیش رو دارند؛ مربیانی که اینک جنس بازی جدید استقلال را میدانند و آگاهند با چه تاکتیکی رو به رو خواهند شد. از این رو باید 5 بازی باقیمانده نیمفصل اول را کاملا جدی و حیاتی برای آبیها دانست. جدی از آن جهت که سطح بلوغشان را نشان میدهد و ثابت میکند برابر آنتیتز رقبا چه تاکتیک جدیدی را رو میکنند و دهها کلک فوتبالی دیگر که در جیب هر مربی کاربلدی یافت میشود.
اگر قطار آبی با همین سرعت و قدرت برابر سایر رقبا ظاهر شود آن وقت تنها یک معذرتخواهی میماند از مدیرانی که چوب کمطاقتی منتقدان عجول را خوردند. این همان تیمی است که خطیر برای نابود کردنش نقشه کشید؛ شفر را بیرون کرد، باند «سفتا» را متلاشی و مربیای با کیفیت استرا و مهاجمی در اندازههای شیخ دیاباته آورد. مهاجمی که 5 هزار دلار ارزانتر از جونیور پرسپولیس برای استقلال آب خورد. اگر خطیر خیانت کرد پس آن کاری که ایرج عرب با پرسپولیس کرد نامش چه بود؟
انتهای پیام/#