به گزارش کندو نیوز، اعتراضاتی نسبت به برخی فیلمهای سینمایی و بهویژه بعضی از آثار بهاصطلاح کمدی در این چند سال اخیر، وجود داشته و دارد. همواره هشدارهایی نیز در فضای رسانهای و گفتمان مردمی، درباره عبور از خطوط قرمز و شوخیها و اشارات گاه صریح و گاه غیرمستقیم جنسی و اروتیک داده میشود که عموماً هم گوش سازندگان این آثار به این حرفها بدهکار نیست و همچنان به این تاختوتاز در مسیر ساخت فیلمهای پرخطر ادامه میدهند.
به نظر میرسد با ساخت مستند ایکسونامی (XSUNAMI) تا حدودی همه آن فیلمهای سینمایی پرمدعا در این زمینه داخل قوطی رفته باشند!
در این مستند، یک بازیگر آمریکایی فیلمهای مستهجن تجربه رسیدن به آزادی جنسی (بیپروایی جنسی) در آمریکا را برای مردم ایران روایت میکند.
همچنین این مستند جنبشها و جنایات جنسی در ایالاتمتحده آمریکا را موردبررسی قرار میدهد.
مستند داستانی «ایکسونامی» روز دوشنبه ۲۰ آبان ماه در سینما هویزه مشهد اکران شد که با استقبال تماشاگران همراه بود.
این مستند بهجای اینکه در لفافه حرف بزند و سربسته ایماواشارههای جنسی داشته باشد، سراغ اصل ماجرا رفته و جسور و بیپروا با انقلاب جنسی جهان روبهرو شده و سیر این موضوع را در آمریکا بررسی میکند. جسارت فیلم وقتی بیشتر میشود که بدانیم سازندگان ایکسونامی، برای روایت این سیر تاریخی، یکی از بازیگران سابق فیلمهای جنسی و مستهجن را مجاب به همکاری میکنند و او بهعنوان راوی، حضوری فیزیکی در این فیلم دارد.
دعوت از ترانه علیدوستی و تهمینه میلانی برای تماشای این فیلم
محسن آقایی، کارگردان جوان مستند «ایکسونامی»، فارغالتحصیل کارشناسی از دانشگاه هنر تهران و کارشناسی ارشد از دانشگاه صداوسیما در رشته تهیهکنندگی تلویزیون با گرایش مستند است و تهیهکنندگی فیلم را هم محمدرضا برونی به عهده دارد.
روزنامه جام جم در گفتوگو با محسن آقایی، کارگردان ایکسونامی، درباره چالشهای مختلف ساخت چنین مستند جنجالی و جسورانهای حرف زده؛ از رعایت خطوط قرمز تا تولید فیلم در آمریکا و مجاب کردن یک ستاره سابق فیلمهای جنسی برای حضور روایتگرانه در فیلمی مستند محصول جمهوری اسلامی ایران.
*این روزها انگار ساختن مستند درباره مسائل جنسی مد شده است. فیلم ایکسونامی هم در ادامه همین مد است؟
اصلاً دوست ندارم وارد مقایسه شوم ولی زمانی که ساخت ایکسونامی شروع شد هنوز هیچ مستندی درباره این موضوع ساخته نشده بود.
*یعنی شما قبل از مستندهای انقلاب جنسی، ساخت ایکسونامی را شروع کردید؟
بله. حتی قبل از مستند بازگشت گمورا و فکر میکنم حتی قبل از مستند پشتصحنه ساخته شد که هر دو مستند موضوعشان مسائل جنسی بود و قبل از انقلاب جنسی ساختهشده بودند. حتی اسم ایکسونامی هم اول انقلاب جنسی بود که بعد از کارهای آقای شمقدری مجبور شدیم اسمش را عوض کنیم.
*یعنی از چند سال قبل؟
اواخر سال 94 بود که طرح این مستند مطرح شد؛ یعنی حدود سه سال و نیم پیش که البته یک سال آن صرف ساخت مستند دیگری دراینبین شد؛ یعنی ساخت این مستند دو سال و نیم طول کشید.
*زیاد نیست؟
قطعاً زیاد است ولی اضافه نیست. باید بگویم که سن این مستند از سن بچههایم بیشتر است! وقتی شروع به ساخت این مستند کردیم، من هنوز بچه نداشتم و تهیهکننده هم مجرد بود. الآن که این کار ساختهشده است، من دو بچه دارم و تهیهکننده هم سه سال از ازدواجش میگذرد! (با خنده) ولی این زمان اضافه نبوده است. حجم پژوهشهایی که ما انجام دادیم، خیلی فراتر از یک مستند است. همین الآن کتاب مستند ایکسونامی با عنوان «انقلاب جنسی در خوابگاه» در حال نگارش است. چون پژوهشهای کار خیلی بیشتر از ساخت یک مستند بود و قرار است باقی پژوهشها هم در کتاب استفاده شود. همین داستان را درباره آرشیوها هم داریم. شما به آن اضافه کنید چالشهای ساخت مستند در آمریکا و به آن اضافه کنید بازنویسی چندین و چندباره فیلمنامه را. همچنین اضافه کنید سکانسهای مونتاژی مستند را که هرکدامش بهاندازه ساخت یک ویدئو کلیپ زمان برده است. همینطور اضافه کنید موسیقی تیتراژ ابتدایی را که صفر تا صدش کار خودمان است.
*آن موسیقی ابتدایی خیلی فوقالعاده بود. نمیدانستم کار خودتان است.
از ایده تا ساخت همهاش کار خودمان است، بهخصوص علی نصیرنژاد برای ساخت آن خیلی زحمت کشید.
*شما یک مستند ساختید که هم موضوعش تابوست و هم راوی آن؛ تاریخ مسائل جنسی به روایت یک ستاره فیلمهای پورن. فکر نمیکنید خطوط قرمز را رد کردهاید؟
روی خطوط قرمز حرکت کردهام ولی آن را رد نکردهام.
*همینکه موضوع، مسئله جنسی است، کافی نیست برای اینکه خطوط قرمز را رد کرده باشید؟
چرا اینطور فکر میکنید؟ یعنی درباره مسئله جنسی نباید اصلاً حرف زد؟
*به این صراحت نه.
ببینید شما یک موقع یک قاعده کلی دارید که همیشه مشخص است، مثل این قاعدهای که شما گفتید. ولی گاهی اوقات شرایط، قواعد را عوض میکند؛ مثلاً همه میدانند که مصرف متادون خوب نیست ولی گاهی متخصص به یک معتاد توصیه مصرف متادون میکند، چون آن معتاد دیگر در شرایط عادی نیست که همان قواعد همیشگی در موردش صدق کند.
*جامعه ما ازنظر جنسی، یک جامعه طبیعی است؟
هست؟!
*شما که پژوهشگر این حوزه هستید، باید بگویید.
قطعاً نیست. هم آمارها و هم تحلیلها حرف مرا تأیید میکند. جامعهای که 20 میلیون نفر در آن زندگی میکنند که دسترسی درستی برای تأمین نیاز جنسیشان ندارند و کسی هم برای این نیاز کاری نمیکند، باید جامعه عادیای باشد؟ آمارهای دیگری هم هست که شاید بهتر باشد خیلی به آنها اشاره نکنیم، ولی قابلمطالعه است. البته این را بگویم که نمیخواهم سیاه نمایی کنم و بگویم وضع ما از همهجا بدتر است و... اتفاقاً وضع ما نسبت به کشورهای دیگر بد نیست ولی نسبت به استانداردهای خودمان افتضاح است.
*و درباره راوی که یک بازیگر فیلمهای پورن است، چطور؟
ما میخواستیم یک روایت دستاول داشته باشیم. راوی ما تمام زندگیاش با انقلاب جنسی گرهخورده است؛ از کودکی تا جوانی و پیری. بهترین فرد برای روایت این تاریخ همین راوی بود. قبول دارم که انتخاب یک راوی اینچنینی برای یک فیلم، آن مستند را خیلی به خطوط قرمز نزدیک میکند ولی مجموع ملاحظاتی که ما در نظر گرفتیم، باعث میشود ما از این خطوط عبور نکرده باشیم. حتی با یک سری کارشناس که باید مجوز این کار را به ما میدادند، مشورت کردیم و بعد اقدام به ساخت این مستند کردیم.
*چطور توانستید این خانم را پیدا کنید؟ به نظر کار راحتی نمیآید.
یکی از چالشهای بزرگ مستند همین بود. شایدم بزرگترینش!
اول با جستوجو، تعدادی از این خانمها را پیدا کردیم. درباره بعضی از اینها مستند ساختهشده بود که اطلاعات بیشتری از سوژهها به ما میداد. بعد فیلترهای سختگیرانهای برای انتخاب آنها قراردادیم که عملاً خیلی از گزینهها را حذف میکرد. چالش بعدی این بود که خیلی از این افراد وقتی متوجه میشدند از ایران با آنها ارتباط گرفتیم، دیگر جواب ما را نمیدادند. حالا یا میترسیدند یا با فضایی که در ذهنشان ساختهشده بود، از ما خوششان نمیآمد. ولی بههرحال اولین ایمیل رد و بدلی، آخرین ایمیل بود. بعضیها هم قول همکاری دادند ولی وقت اجرا دیگر اثری از آنها نبود.
*هماهنگی ساخت مستند در آمریکا سخت نبود؟
کجای این مستند سخت نبود که این یکیاش سخت نباشد. (با خنده).
*بعضی از این سختیها را بیشتر باز کنید.
یکی همین تولید در آمریکا بود. شرایط اینطوری بود: دلار از 3500 شده 15000 تومان و حتی اگر دلار اجازه دهد، ترامپ اجازه نمیدهد به آمریکا بروید. شما باید از ایران یک کار را هزاران کیلومتر دورتر از خودتان کارگردانی کنید. تازه همین دلار به شما اجازه نمیدهد یک گروه حرفهای آمریکایی را جمعوجور کنید و این کار را سختتر میکرد. اول گشتیم دنبال ایرانیهایی که در آمریکا زندگی میکنند تا بتوانیم یک اعتماد حداقلی به وجود بیاوریم. یک دختر جوان پیدا شد که هم تصویربردار بود، هم کارگردان و هم حاضر بود اجاره دوربینش را خیلی کمتر از ما بگیرد. فقط یک مشکل کوچک داشت.
*چه مشکلی؟
پدر و مادرش عضو سازمان مجاهدین خلق بودند! ما اواخر آشناییمان این را فهمیدیم. بخواهم خلاصه بگویم تولید از راه دور در آمریکا کلاً یک چالش بزرگ بود که بعضی اتفاقات عادی هم لابهلای آن به وجود میآمد. چالش دیگر ما قبول نکردن صداپیشههای ایرانی برای گفتن گفتار متن فیلم بود. حتی افرادی که این کار میتوانست یک کارنامه خوب برایشان باشد، قبول نمیکردند. یک چالش بزرگ دیگر این بود که با توجه به اینکه موضوع مستند ما مسئله جنسی بود، چطور باید از تصاویر آرشیوی استفاده میکردیم که هم حق مطلب ادا شود و هم قابل پخش باشد. خلاصه ما چالشهای زیادی در این کار داشتیم که شاید بشود حتی از آنها یک مستند 90 دقیقهای دیگر تولید کرد.
*یکی از مکانهای رونمایی فیلم در شهر مقدس مشهد است. اصلاً فکر میکردید این مستند بتواند پخش شود، آنهم در شهری مثل مشهد که حساسیتهای زیادی در آنجا وجود دارد؟
فکر میکردم این اتفاق بیفتد ولی مطمئن بودم بهراحتی این اتفاق نمیافتد. نمایش فیلم در مشهد، موافقان و مخالفانی در آن شهر داشت که خدا را شکر بالاخره اجازه داده شد، آنهم در سینما هویزه که یکی از بهترین سینماهای کشور است.
*دوست دارید آیتا... علمالهدی در مراسم رونمایی مستند در مشهد حضورداشته باشند؟
(با خنده) شاید باور نکنید ولی خیلی دوست دارم ایشان مستند را ببینند و نظرشان را بگویند.
*حاضرید این مستند را در جمع خانوادگی خودتان ببینید؟
نه. این مستند برای دیدن در جمع خانوادگی مناسب نیست، البته بهجز حالتی که خانواده فقط با یک زن و مرد تعریف میشود.
*اگر بخواهید سه نفر را به دیدن این مستند دعوت کنید، آنها چه کسانی خواهند بود؟
خانمها ترانه علیدوستی، تهمینه میلانی و یاسمن اشکی.