به گزارش کندو نیوز، مشکل رسانهها با سحر قریشی گویا همچنان ادامه دارد. بعدازآنکه این بازیگر اعلام کرد میخواهد فیلم بسازد، حملات بسیاری به سمتش روانه شد. افشین هاشمی بازیگر قدیمی تئاتر، تلویزیون و سینما در یادداشتی که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است در این باب مطالبی را یادآور شده تا شاید چنین هجمههایی به سمت سحر قریشیها کمتر شود.
افشین هاشمی در نمایش «هملت شاهزاده اندوه»
متن یادداشت افشین هاشمی در بابِ سحرِ قریشی و کارگردانیاش به شرح زیر است:
پیشگفتار ۱: من این خانم را نه دیدهام و نه میشناسم؛ و با توجه به تفاوت در جنسِ کارهایمان و احتمالاً سلایقمان، حتی از کنارِ همدیگر هم نگذشتهایم. تنها چند بار بر پرده دیدهامش و همین (که در آن چند بار هر جا که خودش کارش را جدّی گرفته بود ازقضا خوب بود). نوشتهام هم نه راجع به شمایل و چگونگیِ حضورش در مجامعِ عمومیست و نه راجع به نظراتش دربارهی استادیوم و منقلب شدنش.
پیشگفتار ۲: یکبار در برنامهای از او دربارهی کارگردانهای نامی پرسیدند. آن موقع خواستم چیزی بنویسم، پشتِ گوش انداختم. چندی پیش هم آمد در تئاتر بازی کرد و موجِ مخالفتها به سویش و تئاترش را تحریم کردند بهگونهای که تالار خالی ماند. باز خواستم بنویسم، چون همزمان روی صحنه بودم و تئاترش را ندیدم سکوت کردم؛ اما این بار - که بارِ سوم بود - نوشتم.
پیشگفتار ۳: قصد این نوشته برابر سازی یا قیاسِ سحر قریشی با نامهایی که در پی میآیند نیست، بلکه بهانهای است تا کمی به عقب برگردم و چیزهایی را برای خودم - و البته خوانندهی احتمالیِ این سطور - مرور کنم.
پوستر الماس 33 و تصویر سحر قریشی در اکران عمومی فیلم «ایکس لارج»
داریوش مهرجویی و نماهایی از فیلم «دایره مینا»
گفتار: آدم سخت باور میکند «الماس ۳۳» را داریوش مهرجویی ساخته؛ فیلمی که خیلیها ترجیح میدهند به یاد نیاید و مهرجویی را با فیلم دوم بشناسند! امروز را کار ندارم که میدانیم او کارگردانِ بزرگی است، روزی که «الماس ۳۳» بر پرده بود، کسی فکر میکرد نانسی کواک و رضا فاضلی جایشان را به ساعدی و گروه هنر ملی بدهند؟ و بعدتر، «هامون» بشود «آسمان محبوب»؟ وقتی فروزان ستارهی سینمای فارسی بود، کسی فکر میکرد یکی از بهترین بازیهای «دایرهی مینا» ی مهرجویی را از آنِ خود کند؟
شهرزاد و پوستر فیلم مریم و مانی
شهرزاد - همان که «تَتَتَتَقتَتَق تمبکی رو باش» ِ قیصر را میخواند و میرقصد، سال ۵۶ «مریم و مانی» را ساخت که اتفاقاً سکانسهای خوبی دارد. کی باورش میشد ساموئل خاچیکیان با آن دکوپاژهای درخشان در زمان خود، برسد به «چاووش» و نیکی کریمی بعد از «وسوسه» ی جمشید حیدری بشود «عروس»ِ سینمای ایران و بعد فیلمساز و داور جشنوارههای بینالمللی؟ دو تن از محبوبترین و پولسازترین بازیگرانِ سینمای ایران - مهران مدیری و رضا عطاران - از برنامههای سادهی تلویزیون برخاستهاند و کیارستمی - فیلمسازی که مجموع فروش فیلمهایش در سینماهای ایران قدِّ یک فیلم تجاریِ همزمان خود نیست و حتی منتقدینی هم در زمانش به فیلمهایش تاختهاند - میشود مشهورترین فیلمساز ایرانی در جهان و مسعود دهنمکی با آن نوشتههای تند و رفتارهای قهری، «اخراجیها» را میسازد؛ یکی از پرفروشترین فیلمهای سینمای ایران. مگر همین بیخِ گوشمان، الناز شاکردوست پس از سالها ستارگی، چند سال پیش تغییرِ رویه نداد و امسال سیمرغ در دست نگرفت؟ ما هیچیک نمیدانیم چه راهی پیشِ پایمان است.
نیکی کریمی و نمایی از فیلم عروس
امروز سحر قریشی را تنها بابتِ نشناختنِ سینماگرانِ مشهور مسخره میکنیم و یادمان میرود آدم داشتهایم که دوست داشت بیضایی و تقوایی و مهرجویی را منفجر کند و بعد در ستایشِ آنها «ناصرالدینشاه آکتورِ سینما» را ساخت و همچنین چند اثر بهیادماندنی دیگر همچون «بایسیکلران» و «دستفروش». بهتان قول میدهم اگر این صفحاتِ مجازی ده سال پیش هم همینطور گسترده بود، چه بسیار اظهارنظرهای ناخوشایند از محبوبهای امروزمان فضا را آکنده بود.
مسعود ده نمکی - مهران مدیری و رضا عطاران - عباس کیارستمی
همیشه از خود میپرسم اگر کسی بخواهد راهِ خود را عوض کند چه باید کند؟ گیریم راهِ رفتهی کسی خوشایندمان نیست، حال که او میخواهد تغییرش دهد باید مسخرهاش کنیم؟ یا دستِکم میتوانیم منتظر بمانیم تا ببینیم چه محصولی ارائه میدهد؟ من نمیدانم او یا کسانی دیگر بعدتر فیلم خوبی خواهند ساخت یا نه و اصلاً این خبر یک هیاهوی تبلیغاتی است یا میلی واقعی؟ اصلاً موضوعِ من سحر قریشی نیست؛ بلکه خودمانیم! فردین، ایرج قادری، ناصر ملکمطیعی، سعید راد و... با «برزخیها» دستشان را به دوستی سوی انقلاب دراز کردند؛ مدیرانِ آتشینمزاجِ در جستجوی آرمانی که عکسهای امروزِ خود و فرزندانشان قابل قیاس با دیروزشان نیست را کار ندارم؛ روی صحبتم با خودمان است؛ خودی که آن روز همکار بود و دستِ دوستی را رد کرد؛ و به اینجا که میرسم یادِ استادی میافتم که همیشه با حسرت میگوید «ایکاش وقتی آذر شیوا سینمای فارسی را رها کرد و به اعتراض جلوی دانشگاه آدامس فروخت، همهی جامعهی روشنفکری پشتش میایستاد.
پس نوشت: دوباره تأکید میکنم قصدِ این نوشته قیاسِ سحر قریشی با نامبردگانِ در متن نیست؛ بلکه پرسشی است از خود و البته دیگران: کسی بخواهد راهی را عوض کند چه باید کند.
انتهای پیام/#