سریالهای بدون ربط با ماه رمضان هم مانند اغلب مجموعههای تلویزیونی بابدترین پایانبندیها نسخه خود را پیچیدند تا یکبار دیگر ثابت کنند که سریال نویسان سیما، صرفاً برای درازگویی و سرکار گذاشتن مخاطب و طویل کردن سریال جهت درآمد بیشتر، در کار خود، آسمانوریسمان میبافند و چون قادر به جمعکردن دراماتیک و پایان معقول و جذاب داستانکهای فرعی و حوادث با ربط و بدون ربط سریالها نیستند، با یک سطل سریشم، مجموعهها را سر هم میکنند.
برادر جان که میتوانست در همان قسمت آمدن چاووش به خانه کریم و زانو زدن در مقابل خاله و طلب بخشش به خاطر عشق مهتاب، به پایان برسد، با یکسری ماجراها و زدوخوردها و مرگ کریم که در جذابیت و غنای داستان هیچ نقشی نداشتند، خود را لنگان و نادلچسب به خط پایان رساند.
دل دار یک ماه کج دار و مریز، ملت را به دنبال خود کشاند و مثلثهای عشقی را ردیف کرد تا در انتها با پرداختی ضعیف و سطحی به مسئله تکراری قصاص یا بخشش برسد و سروته سریال را آبکی به هم بدوزد.
ازیادهارفته نیز کلی کشت و کشتار به راه انداخت و جنگ و جدال چید تا در یکلحظه، خسرو قاچاقچی توبه کند، مهربانو دلرحم شود و اتابک و مزدورانش به شیوه فیلمهای گنگستری و وسترن به قتل برسند و مثلت عشقی خونبار سریال با بله عروس خانم از شهرزاد گونگی به ملودرامهای سطحی هندی برسد.
سریال نویسان اینگونه آثار، مردم را چه فرض کردهاند؟ تلویزیون انحصاری و اسپانسری و کجرو همچنان بیراه میرود و با تخریب فرهنگ کشور، هنرمندان راهم همراه خود به ناکجاآباد میبرد!
انتهای پیام/#