گروهی نگراناند که شعر محتوایی سخیف دارد. گروهی گیر دادند که وزیر آموزشوپرورش را اگر دارش نمیزنیم، اقلاً دیگر باید استیضاحش که بکنیم و احتمالاً آن معلمها و دانش آموزان هم باید حسابی فلک شون.
همانکه در بخشهایی از آن خوانده میشود: «آقامون جنتلمنه، جنتلمنه، جنتلمنه...»
شعر سخیف است، خواننده مجوز ندارد و این فضا مناسب کودکان نیست، همه اینها را بهعنوان گزارههای منطقی با توجه به فضا و قوانین رسمی کشور میپذیریم و حرفی نمیتوان در ردشان زد اما چرا بچهها اینگونه با هیجان و تا ته شعر را حفظاند و با همان ریتم میخوانند؟
این را همه دوستان عزیزی که دغدغه دارند و اصلاً مایی که نگرانیم، از خود پرسیدیم؟
شمایی که حامد زمانی گزینه ایده آلتان است و متر موسیقی ارزشمندتان. شمایی که سالانه چند صدمیلیاردی بودجه میگیرید تا موسیقی فرهنگی بسازید و دغدغهتان اعتلا و گسترش موسیقی وزین است و مثلاً در هر استیج به حامد زمانی، نجومی میپردازید، برای موزیک ویدئوی خلیجفارس چنان هزینه میکنید که تا گاردین به رقم نجومی هزینه کردتان میپردازند، شمایی که محسن چاوشی را میخواهید تا برایتان تیزرهای برنامههایتان را بسازد و تتلو را بهوقت انتخابات میپسندند، هیچوقت در زمان تماشای این ویدئوها و دلسردی از اینکه چه بر سر فرهنگمان، آموزشمان و کودکان و نهاد خانواده و نهاد آموزشمان آمده که خروجیاش شده این، از خود پرسیدند چه محصول فرهنگی مناسبی برای کودکانمان ساختهاند که قابلرقابت با نمونه سخیف ساسی باشد؟
آنچه شما برای این روزهای جامعه بهکلی فراموش کردهاید و بهطور اخص برای رنج سنی زیر ۱۵ سال به آن اصلاً توجهی ندارید، نیاز به شادی است. به امید. به بازی و هیجان. به ریتمی که شادشان کند. پیامی که مناسب با روحیات و اقتضای سنشان باشد.
برای ورزشگاه و آهنگ تیم ملیتان میروید سراغ سالار عقیلی و حماسهسرایی و بعد مردم در آن فضا ناچارند «ما فرزندان ایرانیم» بخوانند و برای کودکانتان هم که هیچ گزینهای ندارید و میگویید مثلاً چرا بچهها با حامد زمانی، علی افتخاری و محمد اصفهانیتان شور نمیگیرند و میروند سراغ ساسی مانکن.
شما که حتی در مترتان، شادی این کودکان با «جان پدر برقصا» ی چاوشی آنسوی خط قرمز قرار میگیرد و احتمالاً باید فقط عاشقانههای پر از اشک و سوز و آه مرحوم پاشایی را بخوانند، چه محصولی برای ایجاد شادی این گروه سنی داشتهاید که امروز هم آنها و هم سیستم آموزشی را شماتت میکنید؟
یادداشت از فرهاد عشوندی
انتهای پیام/#