به گزارش کندو نیوز، ویدئویی که در ادامه مشاهده میکنید، چندساعتی است در رسانههای اجتماعی دستبهدست میشود و از هر صفحه اجتماعی سر درمیآورد.
رضا صادقی با انتشار این ویدئو در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
"ایران اومدی چیکار"
فقط به خاطر حس امنیت، یه لقمه نون، یه جای خواب هرچند ناراحت، یکم احترام و امید ... پناهندگان افغان، کارگر و سربازی که نهایت بیشعوری رو با خالی کردن عقده هاش فیلم میگیرن دوستانش و متأسفانه میخندن ... آفرین سرباز، الآن تو ثابت کردی چقدر اشتباه میکنم که هنوزم امید بستم به بازگشت فرهنگ اصیل ایرانی، لازم نیست دلمون برای غربت یمن و سوریه و ... بسوزه... دلمون به حال خودمون بسوزه که سقوط آزاد در اخلاق و انسانیت داریم.
شرمنده توام همزبان افغانم، همسایهای که خونه های خیلی از ما بلوک و سیمانش روی دوش تو بالا رفته، خواهش میکنم به دل نگیر چون شکستن دل تو که از بیپناهی به ما پناه آوردی نگاه خدا رو دورتر میکنه.
من کاری به این هموطن بیمار ندارم، فقط روزی که یه بچه ۵ ماهه توی ماشین رها شد تا جون بده فهمیدم روزای سیاهتری در پیش داریم ... دوستان افغان شما عزیزان ما هستین، همهجا خوب و بد هست اما شما مهمان مایید و امیدوارم این بیاخلاقی رو به همه نبینید ... من از طرف خودم و خیلیها از شما عذر میخوام.»
حجتالاسلام سید حسن آقامیری در واکنش به کتک زدن مهاجران افغانستانی در اینستاگرام خود نوشت:
«تو وجود خیلی از ما سربازی هست که داره افغانها رو عربها رو و کلا خیلی از خارجیها رو سیلی می زنه و بشین پاشو میده! من، اینجور وقتها، یه تصویری از بچگیم میاد تو سرم. شاید هفت هشت سال داشتم. ایستاده بودم تو صف نونِ سنگک، جلو تر از من یه پیر مرد سالخورده ی افغانی بود، تمام راه هایی رو که تو عمرش پیاده رفته بود با همه ی ترس ها و اضطراب هاش با همه ی پیچ و خمش می شد تو پیشونیش دید، شاطر ازش پرسید چند تا نون میخوای؟
گفت ده تا از زیر میز یه دسته نونِ به هم چسبیده در آورد! از صبح پخته بود و چون نونِ سَرِ خمیر معمولا کیفیتش پایین هست مونده بود رو دستش و مثل لواشک چسبیده بود به هم به سختی تا عدد ده شمرد و با زور زیاد یه دسته ی ده تایی انداخت جلوی پیر مرد!
همه لال بودند. ساکت. سن من از انقلاب مردم ایران فقط یک سال کمتر بود، یعنی هنوز چیزی از قیامشون که میگفتند علیه ظلم بوده نگذشته بود، داشت جلوی چشماشون ظلم می شد اما ساکت بودند و...
بعد ها فهمیدم یه عده با ظالم مخالف هستند نه با ظلم! بعد ها فهمیدم بیشعوری مثل اکسیژن می مونه داری تنفسش میکنی اما نمی بینیش! بعد ها فهمیدم کل کل های بچه گانه ی ما حرف های حسابی هم داشته، مثلا همینکه میگفتیم داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حسابه.
فرهنگ داشتم، مهربان بودم، انسان بودم، هنر داشتم، این دردی را دوا نمیکند، مثلا همین دیروز، نماینده ی مجلس، همینکه به جای عذرخواهی به فکر فرافکنی افتاده، برای اینه که ما نمیبخشیم و برای همین عذرخواهی کار سختی شده!
همینهکه راستگویی هزینه ای بالاتر از دروغگویی دارد، همینهکه تملق، نردبان ترقی شده. همینهکه فحش دادن ثواب هم دارد، همینهکه...
عزیزان افغانم، من از کودکی کنار شما بودم، اون وقتی که شاگرد بنا بودم، اون وقتی که شاگرد حاج حسین جوشکار شدم یا وقتی که تو مغازه ی لبنیاتی محمدی کارگری میکردم یا تو میدون تره بار قم، تو حجره ی یه پیر مرد دست خشک شاگردی میکردم همیشه شما کنارم بودید، ساده و صمیمی، پر کار و قانع. بالاخره پنج انگشت دست یکی نمیشود. یه جاهایی بعضی همشهری های شما کارهای اشتباهی کردند مثل بعضی از همشهریهای من.
اما من به خاطر همه چیز با شرم و خجالت از شما عذرخواهی میکنم، شمایی که نونِ سنگک به هم چسبیده را به قیمت نانِ برشته ی قندی شده ی من خریدی. اون وقتی که من هفت هشت سالم بود و انقلاب ما فقط یک سال از من بزرگ تر بود...
یا لطیف »
مجید صالحی بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون هم در واکنش به این ویدئو، نوشت:
«هر دم از این باغ بری می رسد... نمیدونم از این بچه مُزلّف باید ناراحت شد یا از بالا دستیهاش؛ یا از جامعه...؟ معذرت از شما عزیزان افغان.
ای کاش روزی برسه، هیچ انسانی از سر ناچاری مجبور به مهاجرت از سرزمین خودش نشه، اگر هم شد گیر کفتارهای لاشخور نیفته»