به گزارش کندو، هدیه تهرانی ستاره سالهای دور سینما، با انتشار یادداشتی در صفحه اجتماعیاش که به بهانه عید قربان و قربانی شدن گوسفند و ... دغدغههای محیطزیستی خود را دوباره متذکر شد و نوشت:
«عید قربان هم نزدیک است، روز دلهرههای معصومیت، آیا همه ما مثل ابراهیم در آزمون الهى و قربانى کردن ازخودگذشتهایم و بجا آوردن این سنت و مهم را تنها به این دلیل انجام میدهیم؟! آیا آنچه قربانى میکنیم گذشتن و کشتن آن چیزى است که بیش از هر چیز به آن وابستهایم و دوستش میداریم؟
نمیشود آنچه سرش را میبریم بهجای یک شتر و یک بره و گاو بریدن سر خودخواهیها و کینهها و خشمهای ما باشد؟ نمیشود بخشیدن چیزى که متعلق به ماست و خیلى به آن وابستهایم باشد؟ نمیشود مثلاً یک وعدهغذای خود را با گرسنهای شریک شدن باشد؟ نمیشود بخشیدن لباسى و شیئى یادگارى که سالها در گنجه بیاستفاده مانده و فقط به آن بهشدت علاقهمندیم باشد؟ اصلاً کاشتن یک نهال حتى یک گلدان گل و سر زدن به یک بیمار و سیر کردن گرسنه و از همه اینها بگذریم که تکراری است! نمیشود نسبت به رفتارمان و گامهایی که برداشتیم و امروز ما را ساخته است اگر مسئولیتپذیر نیستیم فقط در همین روز به آن فکر کنیم! نمیشود نسبت به اطرافمان کرخت وبى تفاوت نباشیم؟ نمیشود از اطرافیانمان انتظار نداشته باشیم و در رعایت کردن و انجام امور معمولى همهچیز را گردن دوست و همسایه و دولت و ملت نیاندازیم! نمیشود فقط همین یک روز قضاوت نکنیم؟ نمیشود اگر ما قربانى تأثیر و تاریخ و شرایط و جبر سنت شدیم در عوض چیزى و جانى و شخص و موقعیتى را بهجای آن قربانى نیازها و خشمهایمان نکنیم؟ نمیشود تلافى نکنیم؟ اصلاً اینها سخت است ولش کنیم، اما نمیشود انجام کارى باشد که به تعویق میاندازیم چون منافع شخصى براى ما ندارد؟ نمیشود تنبلى نکنیم و خودمان را قربانى پشت گوش انداختن نکنیم و حداقل براى خودمان کارى کنیم؟ نمیشود درد دلى را که از حوصله خارج است گوش کنیم؟ نمیشود حرفهای که در دل داریم را یکبار به آنکه باید بزنیم و آشتیکنیم؟ نمیشود در صلح باشیم؟ ... باید حتماً سرى را ببریم و پوستى بکنیم و غذایی بپزیم و نوش جان کنیم تا سنت از خود گذشتن را بجا آوریم؟! خیلى حرف میزنم و همه میدانیم بیهوده است این حرفها... دلخوشم و امیدوارم... برای زیستن درخت زندگی بکاریم.»
انتهای پیام/#