کد خبر: 3137

نامی که زمانی یک برند بود

شل کردی آقا کمال!

چرا «ما همه باهم هستیم» نشان‌دهنده تبدیل کمال تبریزی به یک فیلم‌ساز شکست‌خورده است؟

بعضی اسم‌ها در سینمای جهان نام‌هایی هستند که دیدنشان در کنار فهرست عوامل تولیدکننده یک اثر، خیال مخاطب را آسوده می‌کند از اینکه این فیلم یا سریال «حداقل» کیفیت لازم را جهت صرف پول و وقت برای تماشای آن دارد؛ مثلاً «استیون اسپیلبرگ» نامی است که هر مخاطب سینمای جهان با دیدن نامش پای هر اثری، می‌داند این اثر قطع به‌یقین در زمره آثار بی‌ارزش و وقت تلف کن قرار نمی‌گیرد؛ چون اساساً اسپیلبرگ فیلم‌سازی نیست که وقتش را برای ساخت آثار ضعیف صرف کند. این مسیر البته جریانی برعکس نیز دارد که به نظر می‌رسد برخی فیلم‌سازان ایرانی ازجمله کمال تبریزی که این روزها «ما همه باهم هستیم» را بر پرده سینماها دارد، بشدت در حال طی کردن آن است؛ مسیری که «برند» یک فیلم‌ساز باسابقه و موفق را به‌واسطه ساخت انبوهی از فیلم‌های ضعیف و کم کیفیت تبدیل به «برندی شکست‌خورده» می‌کند.

 

 

نامی که زمانی یک برند بود


کمال تبریزی زمانی یکی از مهم‌ترین فیلم‌سازان سینمای ایران بود؛ فیلم‌سازی که اتفاقاً همیشه دوست داشت دربرداشتن قدم‌هایی جدید در سینمای ایران پیشگام باشد. او جزو پیشگامان سینمای ایران درزمینهٔ ساخت فیلم کمدی با مضمون جنگی بود؛ اثری به نام «لیلی با من است» که اتفاقاً به‌واسطه سناریوی خوبی که داشت علاوه بر سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌نامه از چهاردهمین جشنواره فیلم فجر، از سوی مخاطبان نیز مورد استقبال قرار گرفت. او بعدها درزمینهٔ شوخی با روحانیت نیز پیشگام شد و باوجوداینکه «مارمولک» در زمان خود به‌درستی درک نشد ولی ارزش این اثر حداقل از منظر فنی بر کسی پوشیده نبود. تبریزی وقتی با این عقبه سراغ ساخت سریال «شهریار» رفت، همه باور داشتند که خروجی کار او اثری قابل‌قبول خواهد شد و درنهایت نیز باوجود برخی حواشی در عمل همین‌گونه شد. او بعدازآن «همیشه پای یک زن در میان است» را هم ساخت که استقبال مناسب از آن در گیشه نشان داد نام کمال تبریزی تبدیل به برندی شناخته‌شده برای مخاطبان شده است.
 

آغاز حرکت به سمت قهقرا!


سال‌های انتهایی دهه 80 را باید آغاز حرکت کمال تبریزی به سمت مسیر نادرست کارنامه فیلم‌سازی‌اش دانست. تبریزی در آن دوره با ساخت فیلم‌هایی ضعیف همچون «از رئیس‌جمهور پاداش نگیرید»، «دونده زمین» و «خیابان‌های آرام» به‌یک‌باره کارنامه کاری‌اش را با چند فیلم توقیفی و ضعیف پر کرد؛ مسیری که در ادامه با ساخت سریال شکست‌خورده «ابله» و ناتمام ماندن پخش این سریال، بازهم ادامه پیدا کرد. تبریزی در دهه 90 مسیر پرکاری خود را ادامه داد و «تقریباً» به‌طور میانگین هرسال، یک پروژه جدید را کلید زد. «طبقه حساس»، «طعم شیرین خیال»، «امکان مینا»، «مارموز» و «ما همه باهم هستیم» پروژه‌های سینمایی تبریزی در دهه 90 بودند؛ آثاری در ژانرهای مختلف که وجه اشتراک همه آن‌ها کیفیت پایینشان بود! او البته در این سال‌ها درگیر ساخت سریال «سرزمین کهن» نیز بود که بارها اصلاحیه خورد و درنهایت نیز به‌واسطه برخی حاشیه‌های ایجادشده، هیچ‌وقت رنگ آنتن تلویزیون را به خود ندید و هنوز هم سرنوشت پخش آن در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

 

 

 

لطفاً همه باهم نباشید!


«ما همه باهم هستیم» باوجود قطاری از نام‌ها و چهره‌های سرشناسی که در تولید آن دست داشتند یک سقوط تمام‌عیار برای همه این چهره‌هاست، به‌ویژه برای کمال تبریزی کارگردان این اثر و رضا میرکریمی تهیه‌کننده آن؛ 2 چهره‌ای که اعتبار خود را ذره‌ذره در این سینما جمع کردند و حالا با این فیلم به‌نوعی آتش به مال خود زدند! «ما همه باهم هستیم» یک هجونامه سیاسی شکست‌خورده و بی‌سروته است؛ قصه‌ای با یک ایده درخشان و جالب‌توجه که حضور انبوهی از بازیگران سرشناس نه‌تنها کمکی به آن نکرده است، بلکه باعث شده ضعف‌های موجود در پرداخت ایده اثر بیش‌ازپیش به چشم مخاطب آید. فیلم پرشده از نشانه‌گذاری‌های سیاسی و اجتماعی که فیلم‌ساز نتوانسته به‌خوبی از آن استفاده کند و در عمل نه‌ مخاطبان عامی که به امید دیدن یک فیلم کمدی و پرستاره به سینما آمده‌اند، راضی می‌شوند و نه مخاطب نخبگانی از دیدن قصه مشوش اثر با انبوهی از نشانه‌های تعبیه‌شده به‌وسیله فیلم‌ساز، لذت چندانی می‌برد.
 

شل کردی آقا کمال!


جواد عزتی که در «ما همه باهم هستیم» نقش کمک‌خلبان پروازی را بازی می‌کند که اتفاقات فیلم در آن می‌گذرد، در بخشی از فیلم در مواجهه با کاراکتر خلبان هواپیما که نسبت به هدف اولیه خود مردد شده است، می‌گوید: «شل کردی کاپیتان، شل کردی!» دیالوگی که به نظر می‌رسد اول‌ازهمه باید خطاب به کمال تبریزی، کارگردان «ما همه باهم هستیم» گفت؛ فیلم‌سازی که در چند سال گذشته با اصرار برساخت پرتعداد فیلم و سریال و نقش بستن انبوهی از پروژه‌های ضعیف و شکست‌خورده در کارنامه‌ کاریش، تبدیل به یک «برند سوخته» در سینمای ایران شده است. قطعاً اگر تبریزی به‌جای اصرار بر این پرکاری خودخواسته، سعی می‌کرد با تکیه‌بر تجربه‌ای که طی سال‌ها در سینما و تلویزیون به‌دست آورده، بافاصله زمانی بیشتر و با تمرکز بر فیلم‌نامه‌هایی محکم‌تر سراغ ساخت فیلم و سریال برود، نتیجه کارش آثاری درخور‌تر از آن چیزی بود که این روزها با نام کمال تبریزی روانه پرده سینماها می‌شود؛ آثاری که باوجود قطاری از نام‌های مهم، قطعاً جایی در میان آثار «مهم» کارنامه کاری کارگردان و سایر عواملش ندارد.

 

 

مرتبط ها